بیت الزینب


مرداد 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    





جستجو


 



 

#معراج_حج

 

حج، سکوی پرتاب انسان به سوی بی نهایت، تجربه ی معراج و تولدی دوباره است که تنها و تنها پس از پایبندی به پیمان «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ » محقق می شود. با صرف نظر از این پیمان، مناسک حج به نتیجه نمی رسد و بدون اثری معرفتی، به نحوی زودگذر، احساسات فرد بر انگیخته مي شود و اندکی پس از اتمام مراسم فرو می نشیند.

حج، عروجی به هفت آسمان، یعنی هفت گنجین هی آگاهی های هستی، آن هم در میان جمع است. در این حرکت، با گم شدن در سیل خروشان و یکپارچه ی حج گزاران، محو شدن هم تجربه می شود؛ اما هدف، بالاتر از این یکپارچگی و بالاتر از این محو شدن است و کسی به آن می رسد که با آمادگی عازم این مسیر شده باشد.

آمادگی، تنها استطاعت مالی نیست؛ آمادگی در این است که حق معلوم مسکینان و مستمندان، از طریق خمس، زکات، صدقه و… پرداخت شده باشد و علاوه بر این، معرفتی حاصل باشد که بتوان آن را سرمایه ی حج قرار داد. در این صورت، حج آثار مثبت فردی و اجتماعی خواهد داشت.

کسی که با رعایت این مقدمات عازم حج می شود، از دارایی خود گذشته است؛ با همنوعان خود همدردی و همدلی دارد و از آنجا که به پیمان «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ » متعهد است؛ عمق و عظمت «لبیک » را می شناسد. او چنان که باید، به آگاهی خواهد رسید و سوغاتی که از این سیر معنوی به ارمغان خواهد آورد

پیشرو بودن در انجام امور خیر است. این حاجی رفع مشکلات مردم را سر لوحه ی امور زندگی قرار

خواهد داد و امین مراجعین خواهد بود. حاجی حقیقی یک اَبَر انسان است؛ ابر انسانی که با تحولات فردی خود، جامعه اش را نیز متحول میکند.

اولین منزلگاه حج، میقات است و اولین کاری که فرد برای ورود به این مناسک عظیم انجام مي دهد، غسل کردن است. این شستشو در میقات به منزله ی دست شستن انسان از آنچه که هست و اعلام آمادگی برای یک تحول است تحولی که نوعی مرگ محسوب می شود: مردن از وضعیت فکری و شخصیتی موجود و تولد در وضعیتی بهتر.

هنگام این مرگ باید چیزی شبیه کفن به تن کرد. لباس احرام پوششی است که همه ی حج گزاران را یکدست میکند تا کسی شاخص نباشد و در عین حال، نماد کفنی برای مرگ است؛ مرگی که انسان را در هفت آسمان متولد میکند. در این مرحله می توان پیمان حج بست و «لبیک » گفت

اما پیش از آن، یک بار مرور دروس زندگی و بندگی

(درس «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »، درس «الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ » و …) لازم است. مرور این دروس، یادآوری نکات کلیدی آنها و اعلام پایبندی به تعهدات قبلی، با برپایی دو رکعت نماز انجام می شود. با اقامه ی این نماز، لحظه ی تصمیم گیری فرا می رسد

تصمیم گیری و نیت برای عروج، بر پله ی عقل انجام می شود و با عشق حفظ می شود. در مراحل مختلف حج، عقل و عشق پا به پای هم نقش آفرینی میکنند. به محض نیت بر پله ی عقل، ذکر «لبیک، اللهم لبیک، … » تسلیم بر پله ی عشق را اعلام میکند و به این ترتیب، مناسک با بیعتی محکم آغاز می شود.

از این لحظه فرد محرم شده است و احکام خاصی را رعایت میکند. او همفازی (هماهنگی و همسویی) با طبیعت و با عوالم بالا را تجربه میکند و نه تنها دست به شکار حیوانات صحرایی و کندن گیاهان از زمین نمی زند، حتی حشره ای را که بر بدنش می نشیند و او را نیش می زند، نمیکشد

زیرا برای همه ی موجودات احترام قائل است و از این که جان موجود زنده ای هرچند خرد را بگیرد، احساس لذت و رضایت ندارد. مردان محرم از آفتاب به زیر هیچ دستار و کلاه و سقفی پناه نمی برند و روی پاهای خود را از آن نمی پوشانند. زنان محرم نیز چهره به چهره ی آفتاب روز و بادهای سوزان این منطقه ی گرمسیری صلح با طبیعت را به نمایش می گذارند و صورت خود را نمی پوشانند.

البته، در این پيدا بودن چهره نکته های دیگری هم نهفته است. در شرایطی که ارتباط و اتصال با خدا و محو شدن انسان توجه او را از تمایلات زمینی باز می دارد و حتی روابط زناشویی را حذف مي كند تا برای مدتی بدون دخالت هر عامل بازدارنده،عظمت

حق درک شود و بالاترین آگاهی ها به دست آید، نگاه هیچ مرد حج گزاری به سیمای هیچ زنی گره نخواهد خورد و بانوی حج گزار با قبول این که روی خود را نپوشاند، امکان آزمونی در این زمینه را فراهم میکند.احرام مقررات دیگری هم دارد. در حالت احرام، هر نوع ایجاد رنجش برای خود حرام است. بنابراین، فرد محرم به خود اجازه ی انجام کارهایی مثل کشیدن دندان یا هر اقدام دیگری که باعث خروج خون از بدن شود را نمی دهد؛ او طوری رفتار میکند که موجب هیچ گونه تأثیر منفی و احساس ناخوشایند برای خود یا دیگران نشود. 

همچنین، برای مُحرم شایسته نیست که با قسم خوردن به خدا در صدد اثبات مطلبی باشد؛ زیرا در دانشگاه حج، حتی به منظور هدایت نیز قسم خوردن کاربردی ندارد. در آن شرایط ویژه هر کسی بایدباحقایق قلبي آشنا شود.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-05-29] [ 10:47:00 ب.ظ ]




عبادتگران بسيار فراوانند.

 دنيا از آنان پر است.

 تمام عبادتگاهها از عبادتگران پر است. عبادت آنان تشريفاتي است. 

صرفا دنباله رو سنتها هستند. 

نمادها را پرستش مي كنند. 

قلبشان از عشق انباشته نيست. 

عطش واقعي خدا را ندارند،، تنها يك وظيفه اجتماعي را انجام مي دهند. 

شايد به آن عادت كرده اند. 

اگر آنرا انجام ندهند احساس مي كنند چيزي كم است… 

 

فقط به زيبايي هستي اي كه ما را فرا گرفته است عشق بورز،، اين عبادت راستين است، زيرا خدا آشكار است.

 به هزاران شيوه در دسترس است- در درختان، در گلها، در پرندگان، در كوهها، در خورشيد، در ماه، در انسانها و در حيوانها. خدا را احساس كن! 

بيشتر از آن كه باور پيدا كني، زيبايي هستي را احساس كن.

 شكوه عالم، 

شكوه شبي پر ستاره را احساس كن. 

 

اگر زيبايي طلوع خورشيد نتواند به تو كمك كند زانو بزني، هيچ عبادتگاهي نخواهد توانست.

 اگر صداي آواز مرغي از دوردست هيچ جذبه اي براي تو نداشته باشد، پس تو مرده اي. پس عبادت در تو مرده است. 

 

عبادت تنها زماني مي تواند انجام يابد كه قلب با زندگي به تپش در آيد.

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ب.ظ ]




 

 

 

 

 

 

امام جوادعليه السلام: 

 

برترين عبادت،اخلاص است.

 

 

ميزان الحكمه ج7 ص23

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:10:00 ب.ظ ]




?:?:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::?:?

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 سوره عصر آیه۱

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

آیه۱) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَالْعَصْرِ 

 

?:?:?:?:?:?:?:?:?:?:

آیه۱) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر. به عصر سوگند

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

تفسیر آیه۱) تنها راه نجات

 

در ابتداى این سوره، با قَسَم تازه اى روبرو مى شویم، مى فرماید: به عصر سوگند ! (وَ الْعَصْرِ).

واژه عصر در اصل، به معنى فشردن است، و سپس به وقت عصر، اطلاق شده، به خاطر این که: برنامه ها و کارهاى روزانه در آن پیچیده، و فشرده مى شود.

آن گاه، این واژه به معنى مطلق زمان و دوران تاریخ بشر و یا بخشى از زمان، مانند عصر ظهور اسلام و قیام پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، و امثال آن استعمال شده است، لذا در تفسیر این سوگند، مفسران احتمالات زیادى گفته اند:

✨۱ ـ بعضى آن را اشاره به همان وقت عصر مى دانند، به قرینه این که: در برخى دیگر از آیات قرآن به آغاز روز، سوگند یاد شده است مانند: وَ الضُّحى 

ـ یا ـ وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَر.

این سوگند به خاطر اهمیتى است که این موقع از روز دارد; چرا که زمان، زمان دگرگونى نظام زندگى و حیات انسان ها است، کارهاى روزانه پایان مى گیرد، پرندگان و حیوانات به لانه هاى خود بازمى گردند، خورشید سر در افق مشرق فرو مى کشد، و هوا تدریجاً رو به تاریکى مى رود.

این دگرگونى، انسان را متوجه قدرت لا یزال الهى ـ که بر این نظام حاکم است ـ مى سازد، و در حقیقت، نشانه اى از نشانه هاى توحید و آیتى از آیات پروردگار است، که شایسته سوگند مى باشد.

✨۲ ـ بعضى دیگر، آن را اشاره به سراسر زمان و تاریخ بشریت دانسته اند، که مملوّ از درس هاى عبرت، و حوادث تکان دهنده و بیدارگر است، و روى همین جهت، آن چنان عظمتى دارد که شایسته سوگند الهى است.

✨۳ ـ بعضى، روى قسمت خاصى از این زمان، مانند: عصرِ قیامِ پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) یا عصر قیام مهدى(علیه السلام) که داراى ویژگى و عظمت خاصى در تاریخ بشر بوده و هست، انگشت گذارده، و سوگند را ناظر به آن مى دانند.

✨۴ ـ بعضى نیز، به همان ریشه لغوى این واژه برگشته، و سوگند را ناظر به انواع فشارها و مشکلاتى مى دانند که در طول زندگى انسان ها رخ مى دهد، آنها را از خواب غفلت بیدار مى کند، به یاد خداوند بزرگ مى اندازد، و روح استقامت را پرورش مى دهد.

✨۵ ـ بعضى دیگر، آن را اشاره به انسان هاى کامل مى دانند، که عصاره عالم هستى و جهان آفرینشند.

✨۶ ـ بالاخره، بعضى آن را ناظر به نماز عصر شمرده اند، به خاطر اهمیت ویژه اى که در میان نمازها دارد، زیرا آنها صلاة وسطى را که در قرآن روى آن تأکید خاصى به عمل آورده، نماز عصر مى دانند.

با این که تفسیرهاى فوق، با هم تضادى ندارد و ممکن است همه در معنى آیه جمع باشد و سوگند به تمام این امور مهم یاد شود، ولى در میان آنها از همه مناسب تر، همان عصر به معنى زمان و تاریخ بشر است; چرا که بارها گفته ایم: سوگندهاى قرآن، همواره متناسب با مطلبى است که سوگند به خاطر آن یاد شده، و مسلّم است که خسران انسان ها در زندگى، نتیجه گذشتن زمان عمر آنها است، و یا عصر قیام پیغمبر خاتم(صلى الله علیه وآله)، به خاطر این که: برنامه چهار ماده اى ذیل سوره، در چنین عصرى نازل گردیده.

از آنچه گفته شد، عظمت آیات قرآن و گستردگى مفاهیم آن به خوبى روشن مى شود، که یک کلمه از آن، تا چه حدّ پر معنى و شایسته تفسیرهاى عمیق و گوناگونى است.

 

 

 

تفسیر نمونه) 

 

:.:.:.:…:.:.:.:…:.:.:.:….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:28:00 ب.ظ ]




??——————————–??

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 سوره زمر آیه۵۲ 

 

?=======================?

آیه۵۲) أَوَلَمْ يَعْلَمُوٓا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَآءُ وَيَقْدِرُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ 

 

———————–?———————-

آیه۵۲) آیا آنها ندانستند كه خداوند روزی را برای هر كس بخواهد گسترده یا تنگ می‌سازد؟! در این، آیات و نشانه‌هایی است برای گروهی كه ایمان می‌آورند.

?=======================?

 

تفسیر آیه۵۲) قرآن در پاسخ این سخن که مى گفتند: نعمت هاى ما مولود آگاهى و توانائى خود ما است، به آنها گوشزد کرده که سرى به تاریخ گذشتگان بزنید، و ببینید همین سخن را دیگران گفتند، و به چه مصائب و عذاب هائى گرفتار شدند، این یک جواب تاریخى است.

سپس، در آیه بعد، به یک جواب عقلى، پرداخته، چنین مى گوید: آیا آنها ندانستند که خداوند روزى را براى هر کس بخواهد گسترده، یا تنگ، مى سازد ؟! (أَ وَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ).

چه بسیارند، افراد شایسته اى که در زندگى، محروم و منزوى هستند، و چه بسیار افراد ضعیف و ناتوانى، که از هر نظر متنعم اند، اگر پیروزى هاى مادى، همگى در سایه تلاش و کوشش خود افراد، و لیاقت هاى آنها به دست مى آمد، نباید شاهد چنین صحنه هائى باشیم.

این خود، مى رساند که در پشت عالم اسباب، دست نیرومند دیگرى است که آن را طبق برنامه حساب شده اى اداره مى کند.

درست است که انسان باید در زندگى تلاش و کوشش کند، درست است که جهاد و کوشش، کلید حل بسیارى از مشکلات است، اما این اشتباه بزرگى است، که ما مسبب الاسباب را فراموش کنیم و تنها چشم به اسباب بدوزیم، و مؤثر واقعى را خودمان بدانیم.

یکى از اسرار ناکام ماندن جمعى از آگاهانِ لایق، و کامیاب شدن جمعى از جاهلان بى کفایت همین است که: هشدارى براى همه مردم باشد، تا در عالم اسباب گم نشوند، و تنها بر نیروى شخصى خود تکیه نکنند.

لذا، در پایان آیه، مى افزاید: در این، آیات و نشانه هائى است براى گروهى که ایمان مى آورند (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوْم یُؤْمِنُونَ).

نشانه هائى براى ذات پاک خدا، همان گونه که 

?امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ: من خدا را به وسیله بر هم خوردن تصمیم ها، گشوده شدن گره ها، و در هم شکستن اراده ها شناختم.

و نشانه هائى است از ضعف و ناتوانى انسان، تا خود را گم نکند و گرفتار غرور و خودبینى نگردد.

تفسیر نمونه)

=========

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-05-25] [ 09:19:00 ق.ظ ]




,,به هر راهی که ممکن است مرا به تو برساند قدم خواهم گذشت.

 به بوی آنکه تو را در پایان راه بیابم دشواری همه جاده‌‌ها در چشمم هیچ است. «خوشا راهی که پایانش تو باشی.»

 

اگرم در نگشایی ز ره بام درآیم

که زهی جان لطیفی که تماشای تو دارد

 

به دو صد بام برآیم به دو صد دام درآیم

چه کنم آهوی جانم سر صحرای تو دارد

 

مشکل اینجاست که اشتهای خدا را از دست داده‌ایم. 

در هوای او بی‌قراری نمی‌کنیم. 

ما دیگر سرگشته‌ی او نیستیم. 

اشتیاق خدا و ایمان به ضرورت وجود او از دل‌‌ها رخت بربسته. 

همین است که دیگر هیچ صدایی زیر و رویمان نمی‌کند و هیچ رایحه‌ای سودایی‌مان.

 کسی حال بیدار شدن ندارد، چرا که تمنا و سودایی نیست.

 چشم‌‌ها به دیدار کسی دل‌دل نمی کنند. هستی را به هوای نشانه‌ای، بو نمی‌کشیم.

 

 شیخ بوالحسن خرقانی‌ می‌گفت: «در اندرون پوست من دریایی است که هرگاه که بادی برآید از این دریا میغ و باران سربرکند از عرش تا به ثری باران ببارد.» ما اما,,تنها به نامی از دریا قناعت کرده‌ایم.

 

عاشقان زاری‌ می‌کنند و با هر جاندار زاری کننده‌ای احساس هم‌خونی دارند:

 

بنال بلبل اگر با منت سر یاری است

که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاری است

 

ما اما، به بازارها دل بسته‌ایم.

 

ایمان دارم؛ یعنی به شوق تو‌ می‌دوم. ایمان دارم؛ یعنی‌ می‌خواهم «بدوم تا تو همه فاصله‌‌ها را…». 

با پایی از جنس جان

 با دلی از جنس درد.

 

 ایمان، دانستن نیست، دویدن است. 

شبیه غنچه، پیراهن دریدن است.

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-05-23] [ 10:47:00 ب.ظ ]




 

 

 

 

? پیامبر اکرم (ص):

 

? دل همچون آهن، زنگار مى‌گيرد.

 

 سؤال شد: صيقل يافتن آن به چيست؟

 

 فرمود: ياد مرگ و تلاوت قرآن.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ق.ظ ]




 

 

 

عده‌ای فقط در آسمان‌ها دنبال خدا مي گردند، هر زمان که با او کار دارند. يا او را در درون می‌جوییم و يا در بيرون، گاهي در نهان و گاهي در آشکار؛ غافل از این‌که نمی‌توان خدا را پارچه پارچه کرد بلکه او را بايد يک پارچه ديد.

 

خواهي که تا بيابي، يک لحظه‌ای مجويش

خواهي که تا بداني، يک لحظه‌ای مدانش

چون در نهانش جويي، دوري از آشکارش

چون آشکار جويي، محجوبي از نهـانـش

چون ز آشکار و پنهان، بيرون شدي به برهان

پاها دراز کن خوش، مي خسب در امانش

(مولانا)

خداوند همه جا حاضر است و عالم محضر اوست.

 او فقط خداي آسمان‌ها نيست، همان‌گونه که در ناخودآگاهي انسان جايگاه او را فقط در آسمان‌ها براي ما حک کرده‌اند و او را نزديک تر از رگ گردن نمي بينيم،

 حتي او را در کنار خود و در روي زمين هم حس نمی‌کنیم و…

خدا متعلق به همه‌ی مکان‌هاست؛ اما انسان جايي که نيازمند است، او را مورد خطاب قرار می‌دهد و در جايي که احساس نيازي به او نمی‌کند؛

 کاري هم با او ندارد.

خدا متعلق به همه‌ی زمان‌هاست و انسان بازهم او را براي زمان‌های خاصي می‌خواهد و….

خلاصه این‌که انسان برداشت بسيار ناقصي از خداوند دارد و همين باعث شده که نتواند پاسخ مناسبي از ارتباط با او داشته باشد و…

پايه ي فکري مشترک همه‌ی انسان‌ها، موضوع شناخت و نحوه‌ی نزديکي به خداوند است و خدا يک تعريف بيشتر ندارد که در بين همه‌ی انسان‌ها، مشترک است.

 

راه تو به هر روش که پويند، خـوش اسـت

وصل تو به هر جهت که جويند، خوش است

روي تو به هر ديده که بينـنـد، نـکـوسـت

نام تو به هر زبان که گـوينـد، خوش اسـت

 

(شيخ ابوسعيد ابوالخير)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:54:00 ق.ظ ]




 ‍

 

 

✅شاخص های جوان انقلابی از منظر امام خامنه ای

 

 ١-خود را مدیون اسلام و انقلاب می داند.

 ٢-اهل قرآن است.

 ٣-اخلاص در امور را سرلوحه خود قرار می دهد.

 ٤-به دنبال کسب علم ودانش است.

 ٥-بدنبال کسب آگاهی سیاسی و بصیرت است

—–

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:43:00 ق.ظ ]




 

 

 

بصیرت چیست؟

 

? ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﺪﻣﺖ مقام معظم ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﺗﺮﺑﯿﺖﮐﻨﯿﻢﺭﻫﺒﺮﯼ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺑﺼﯿﺮﺕ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ؟

 

?ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻘﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥﻣﻮﻻﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭﻟﯿﺸﺎﻥ…

 

?حضرت ﺁﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ :ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺼﯿﺮﺕﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ 

ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺑﺼﯿﺮ,

ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﻟﮏﺍﺷﺘﺮﻫﺴﺖ ﮐﻪ:

ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮمنین (علیه السلام) ﺩﺭﻭﺻﻔﺶ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ:

❎ ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻪﮔﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻭﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩﻣﻮﻻﯾﺶ ﺑﻮﺩ,ﻣﻮﻻﯾﺶ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ!

ﺑﺼﯿﺮﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﻮﻻﯾﺖ ﻫﻢ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯽ.❗️

——

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:39:00 ق.ظ ]




 

 

 

 

 

?حضرت #امام_خامنه_ای (مدظله العالی):

 

?«اگر مسئولان و مردم بتوانند اقتصاد مقاومتی را به معنای واقعی محقق و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند و ارزش و آقایی دلار را در زندگی اقتصادی بشکنند، کشورهای دیگر را نیز نجات داده‌اند و برای آنها الگو خواهند شد. ۹۵/۶/۲۸»

——

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:32:00 ق.ظ ]




 

 

 

امام على عليه السلام:

 

زشت ترين خيانت، فاش كردن راز [كسى ]است

أقبَحُ الغَدرِ إذاعَةُ السِّرِّ 

 

 

 

 

 

غررالحكم حدیث 3005

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:26:00 ق.ظ ]




>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>??

??

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

سوره زمر آیه۴۹ 

 

> > > > > > > > > > > > > > > > > > > > 

آیه۴۹) فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَآ أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ 

 

>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•>•?

آیه۴۹) هنگامی كه انسان را زیانی رسد، ما را (برای حلّ مشكلش) می‌خواند؛ سپس هنگامی كه از جانب خود به او نعمتی دهیم، می‌گوید: «این نعمت را بخاطر كاردانی خودم به من داده‌اند»؛ ولی این وسیله آزمایش (آنها) است، امّا بیشترشان نمی‌دانند.

 

> > > > > > > > > > > > > > > > > > > >

تفسیر آیه۴۹) در سختى ها به یاد خدا هستند، اما…

باز در اینجا موضوعِ سخن، افراد بى ایمان و ظالمانند، و چهره دیگرى از چهره هاى زشت آنها را منعکس مى کند.

نخست مى فرماید: هنگامى که انسان را زیان و ضررى (و درد و رنج و فقرى ) برسد، براى حل مشکلش ما را مى خواند (فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا). همان انسانى که طبق آیات گذشته، از شنیدن نام خداوند یگانه مشمئز مى شد، آرى همان انسان، به هنگام گرفتارى در تنگناى حوادث، به سایه لطف الهى پناه مى برد.

اما آن هم موقتى است هنگامى که به او نعمتى از ناحیه خود عطا کنیم و درد و رنجش را برطرف سازیم، لطف و عطاى ما را به دست فراموشى مى سپارد، و مى گوید: این نعمت را خودم، دست و پا کردم، و بر اثر لیاقت و کاردانى خودم بوده (ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنّا قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْم).

✨نمونه این سخن، همان است که قرآن، در آیه ۷۸ سوره قصص از زبان قارون نقل مى کند که، در برابر دانشمندان بنى اسرائیل که به او اندرز دادند: از این نعمت هاى خداداد در راه رضاى او استفاده کن! چنین گفت: إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْم عِنْدِى: اینها مواهبى است که من با علم و دانش خود به دست آورده ام !

این غافلان بى خبر، هیچ فکر نمى کنند که آن علم و دانش نیز، موهبتى از سوى خداست، آیا آنها این علم و دانشى را که سبب تدبیر معاش و کسب درآمدهاى فراوان مى شود، خودشان به خودشان داده اند؟ یا از ازل جزء ذاتشان بوده است؟!.

بعضى از مفسران، در تفسیر این جمله، احتمال دیگرى نیز داده اند و آن این که، آنها مى گویند: این مواهب را خدا به خاطر این به ما داده است که، عالم به لیاقت و استحقاق ما بوده.

این احتمال، گرچه در آیه مورد بحث، امکان دارد ولى در آیه سوره قصص در مورد قارون با توجه به کلمه عِنْدِى (نزد من) ممکن نیست، و مى تواند قرینه اى بر آیه مورد بحث، و ترجیح تفسیر اول بوده باشد.

سپس، قرآن در پاسخ این افراد خودبین و کم ظرفیت ـ که چون به نعمتى رسند به زودى خود را گم مى کنند ـ چنین مى گوید: بلکه این نعمت وسیله آزمایش آنها است ولى اکثرشان نمى دانند (بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ).

?هدف این است که، با بروز حوادث سخت، و به دنبال آن رسیدن به نعمت هاى بزرگ، آنچه را در درون دارند آشکار کنند:

آیا، به هنگام مصیبت مأیوس، و به هنگام نعمت مغرور مى گردند؟

آیا، در این تحولات، بیشتر به فکر خدا مى افتند، و یا غرق دنیا مى شوند؟

آیا، خویشتن خویش را فراموش مى کنند و یا با توجه به ضعف هاى خود بیش از پیش به یاد خدا خواهند بود؟

ولى افسوس، که بیشتر مردم فراموش کارند و از این حقایق آگاه نیستند.

این حقیقت بارها در آیات قرآن تکرار شده است که، خداوند حکیم، گاه، انسان را در تنگناى مشکلات قرار مى دهد، و گاه، در رفاه و آسایش و نعمت، تا او را از این طرق بیازماید، ارزش وجودى او را بالا ببرد، و به این حقیقت که همه چیز، از ناحیه او است آشنا سازد.

اصولاً، شدائد، زمینه ساز شکوفائى فطرت است، همان گونه که نعمت ها مقدمه معرفت مى باشد.

قابل توجه این که، در این آیه، روى کلمه انسان تکیه شده، و او را به عنوان فراموشکار و مغرور، معرفى کرده، این، اشاره به انسان هائى است که تحت تربیت مکتب هاى الهى قرار نگرفته اند، و مربى و راهنمائى نداشته اند، شهواتشان آزاد بوده، در میان هوس ها غوطهور شده، و به صورت گیاهانى خودرو بوده اند، آرى، آنها هستند که هر گاه گرفتار درد و رنجى شوند، به سوى خدا مى آیند، و هنگامى که طوفان حوادث، فرو نشست و مشمول نعمت هائى گردند، خدا را به دست فراموشى مى سپارند.

تفسیرنمونه) 

>•>•>•>

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ق.ظ ]




 

 

 

 

 امام على عليه السلام: 

بدانيد آن كه از سخن نادرست درباره خود، بى تاب مى شود، خردمند نيست 

اِعلَموا أنَّهُ لَيسَ بِعاقِلٍ مَنِ انزَعَجَ مِن قَولِ الزّورِ فيهِ

 

الكافی ج 1 ص 50 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-05-17] [ 05:41:00 ب.ظ ]




  .〰.〰.?.?.?.?.?.〰.〰.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

سوره نحل آیه۷۲ 

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

آیه۷۲} وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ 

 

.〰.〰.〰.?.?.?.〰.〰.〰.

آیه۷۲} خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد؛ و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوه‌هایی به وجود آورد؛ و از پاكیزه‌ها به شما روزی داد؛ آیا به باطل ایمان می‌آورند، و نعمت خدا را انكار می‌كنند؟!

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

تفسیر آیه۷۲} آخرین آیه مورد بحث که مانند دو آیه گذشته با کلمه اللّه شروع مى شود، و بیانگر نعمتهاى خداوند است، اشاره به مواهب او از نظر نیروهاى انسانى و معاونان و کمک کاران، و همچنین روزیهاى پاکیزه، مى کند، و این حلقه هاى سه گانه نعمت را که در این سه آیه ذکر شده، تکمیل مى نماید.

یعنى از نظام حیات و مرگ، شروع کرده، آن گاه تفاوت روزى ها و استعدادها را که نظام تنوع زندگى است بیان مى کند، و با آیه مورد بحث که ناظر به نظام تکثیر مثل بشر، و روزى هاى پاکیزه است پایان مى گیرد.

مى گوید: خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد (وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً).

همسرانى که هم مایه آرامش روح و جسمند و هم سبب بقاء نسل.

لذا بلافاصله اضافه مى کند: و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوه ها قرار داد (وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَةً).

 حَفَدَة جمع حافد در اصل به معنى کسى است که بدون انتظار پاداش، با سرعت همکارى مى کند، ولى در آیه مورد بحث، به عقیده بسیارى از مفسران، منظور نوه ها است و بعضى خصوص نوه هاى دخترى را گفته اند.

بعضى دیگر معتقدند: بَنِین به فرزندان کوچک گفته مى شود و حَفَدَه به فرزندان بزرگ که مى توانند کمک و همکارى کنند.

و بعضى آن را هرگونه معاون و کمک کار را اعم از فرزندان و غیر فرزندان دانسته اند

ولى معنى اول یعنى نوه ها در اینجا از همه، نزدیکتر به نظر مى رسد، هر چند مفهوم حَفَدَة در اصل، ـ چنانکه گفتیم ـ وسیع است.

و به هر حال، بى شک وجود نیروهاى انسانى، همچون فرزندان، نوه ها و همسران در اطراف هر کس، نعمت بزرگى براى او است، که هم از نظر معنوى او را حمایت مى کنند و هم از نظر مادى.

سپس مى فرماید: خداوند از پاکیزه ها به شما روزى داد (وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ).

 طَیِّبات در اینجا مفهوم وسیعى دارد که هر گونه روزى پاکیزه را شامل مى شود خواه جنبه مادى داشته باشد، یا معنوى، جنبه فردى داشته باشد یا اجتماعى.

و در پایان، به عنوان یک نتیجه گیرى کلى از این بحث مى گوید: آیا آنها با این همه آثار عظمت و قدرت خدا که مشاهده مى کنند، و با این همه مواهبى که از ناحیه او به آنها ارزانى شده، باز به سراغ بتها مى روند؟ آیا به باطل ایمان مى آورند و نعمت خداوند را انکار مى کنند ؟ (أَ فَبِالْباطِلِ یُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ).

این چه نوع قضاوتى است؟ و این چه برنامه نادرستى است؟ که انسان سرچشمه نعمتها را فراموش کرده و به سراغ موجودى برود که منشأ کمترین اثرى نیست و مصداق روشن باطل در تمام ابعاد است.

 

.〰.〰.?.?.?.?.?.〰.〰.

آیا ایجاد تفاوت با عدالت سازگار است؟

در اینجا این سؤال پیش مى آید: آیا ایجاد تفاوت و اختلاف، از نظر رزق و روزى در میان مردم با اصول عدالت پروردگار، و مساواتى که باید بر نظام جوامع بشرى حاکم باشد، سازگار است؟

در پاسخ این سؤال باید به دو نکته دقیقاً توجه داشت:

?۱ ـ بدون شک اختلافى که در میان انسانها از نظر بهره هاى مادى و درآمدها وجود دارد قسمت مهمش مربوط به تفاوت استعدادهاى آنها است، این تفاوت استعدادهاى جسمانى و روحانى، که سرچشمه تفاوت در کمیت و کیفیت فعالیتهاى اقتصادى مى شود بهره بعضى را بیشتر، و در آمد بعضى را کمتر مى کند.

البته، تردیدى نیست: گاهى حوادثى که از نظر ما صرفاً جنبه تصادف دارد، سبب مى شود: بعضى به مواهب بیشترى دست یابند، ولى اینها را مى توان امور استثنائى شمرد، آنچه پایه و ضابطه اصلى در غالب موارد است، همان تفاوت در کمیت یا کیفیت تلاشها است ـ البته موضوع بحث ما یک جامعه سالم و خالى از استثمار و بهره کشیهاى ظالمانه است، نه جوامع منحرف که از قوانین آفرینش و نظام انسان برکنارند ـ .

حتى کسانى را که گاهى ما آنها را انسانهاى بى دست و پا و بى عرضه اى مى پنداریم و از این که: در آمدهاى قابل ملاحظه اى دارند تعجب مى کنیم، اگر با دقت بیشترى در جسم و روان و اخلاق آنها بنگریم و قضاوتهائى که از مطالعات سطحى سرچشمه مى گیرد، دور بیفکنیم، خواهیم دید: آنها غالباً نقطه قوتى داشته اند که به جائى رسیده اند (باز تکرار مى کنیم موضوع بحث ما جامعه سالمى است که از استثمار دور باشد).

به هر حال، این تفاوت درآمدها از تفاوت استعدادهائى سرچشمه مى گیرد که آن هم نیز از مواهب الهى است، ممکن است در پاره اى از موارد اکتسابى باشد ولى در پاره اى از موارد نیز قطعاً غیر اکتسابى است، بنابراین، حتى در یک جامعه سالم از نظر اقتصادى نیز تفاوت در آمدها غیر قابل انکار است، مگر این که: بتوانیم انسانهاى قالبى همشکل، همرنگ و هم استعداد بسازیم که هیچگونه تفاوتى با هم نداشته باشند و تازه اول درد سر و مشکلات است!.

?۲ ـ بدن یک انسان، یا اندام یک درخت، یا یک بوته گل را در نظر بگیرید، آیا امکان دارد این ساختمانِ موزون با تساوى میان اعضاء و اندامها از هر نظر پیدا شود؟ آیا قدرت مقاومت و استعداد ریشه درختان مى تواند با گلبرگهاى لطیف شکوفه ها، و استخوان پاشنه پا با پرده هاى ظریف شبکیه چشم از هر نظر یکسان باشد؟ و اگر ما بتوانیم آنها را یکسان کنیم آیا فکر مى کنید کار صحیحى انجام داده ایم؟!

اگر از شعارهاى کاذب و خالى از شعور بگذریم، فرض کنید ما یک روز بتوانیم همان انسانها قالبى و خیالى از هر نظر را بسازیم و کره زمین را از پنج هزار میلیون نفر انسان هم شکل، هم قواره، هم ذوق، هم فکر و همسان از هر نظر، درست مانند سیگارهائى که به یک کارخانه سفارش داده اند، پر کنیم.

آیا آن روز زندگى خوبى نصیب انسانها خواهد شد؟ مسلماً نه، جهنمى پیدا مى شود که همه، در آن در زحمت خواهند بود، همه، به یکسو حرکت مى کنند، همه، یک چیز مى خواهند، همه، یک پست مى طلبند، همه، یک نوع غذا را دوست دارند، و همه، مى خواهند یک کار واحد انجام دهند.

 

.〰.〰.?.?.?.?.?.〰.〰.

ادامه تفسیر:?

 

بدیهى است، خیلى زود، عمر چنین زندگى پایان مى یابد و به فرض باقى بماند زندگى خسته کننده بى روح و یکنواختى خواهد بود که چندان تفاوتى با مرگ ندارد.

بنابراین، وجود تفاوت در استعدادها و آنچه لازمه این تفاوت است، براى حفظ نظام جامعه و حتى براى پرورش استعدادهاى مختلف، نهایت لزوم را دارد، و شعارهاى کاذب هرگز نمى تواند جلو این واقعیت را بگیرد.

اما مبادا این سخن را چنین تفسیر کنید که: ما جامعه طبقاتى و نظام استثمار و استعمار را با این سخن مى پذیریم، نه، هرگز، منظور، تفاوتهاى طبیعى است و نه مصنوعى، تفاوتهائى است که در عین حال، مکمل یکدیگر و معاون یکدیگر بوده باشند، نه سدّى بر سر راه پیشرفت یکدیگر ایجاد کنند و به تجاوز و تعدى بپردازند.

اختلاف طبقاتى (توجه داشته باشید منظور از طبقات همان مفهوم اصطلاحى آن، یعنى طبقه استثمار کننده و استثمار شونده است) هرگز موافق نظام آفرینش نیست، آنچه موافق و هماهنگ نظام آفرینش است، تفاوت استعدادها و تلاشها و کوششها است و میان این دو از زمین تا آسمان فرق است (دقت کنید).

و به تعبیر دیگر، تفاوت استعدادها باید در مسیر سازنده به کار افتد، درست مانند تفاوت ساختمان اعضاء یک بدن، یا اندام یک گل، آنها در عین تفاوت معاون یکدیگرند، نه مزاحم یکدیگر.

کوتاه سخن این که: نباید تفاوت استعدادها و درآمدها باعث سوء استفاده در راه ایجاد جامعه طبقاتى گردد.

و به همین دلیل در پایان آیه مورد بحث، مى فرماید: آیا آنها نعمت خدا را انکار مى کنند (أَ فَبِنِعْمَةِ اللّهِ یَجْحَدُونَ).

 

اشاره به این که: این تفاوتها در صورت طبیعى اش (نه صورت مصنوعى و ظالمانه) از نعمتهاى خدا است که براى حفظ نظام مجتمع بشرى ایجاد شده است.

تفسیر نمونه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:37:00 ب.ظ ]




 

 

? ســردار دلهــا حــاج ‌قاسـم‌ سلیمانی.

 

?اَرنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد…

 

?تو که با منی همیشه، چه تَرآ چه لَن تَرانی…

 

?#حفظکم_الله?

——

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1397-05-16] [ 01:05:00 ب.ظ ]




عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها
(مولوی)

اما تأسف بر کسانی که خداوند را فقط خدای عقل می دانند و نه خدای عشق و کلام او (قرآن) را نیز فقط کلام عقل می دانند و نه پیام عشق. در حالی که پیش از آن که قرآن از عقل بگوید، از عشق گفته است

و پیامبر گرامی(ص) از آن رو در کلام خدا رحمتی برای عالمیان نامیده شده که با عرضه ي قرآن، معرفی برای این عشق بوده است و به درستی که حامل چنین پیامی، فخر عالم و رحمتی است برای آن. تأسف بر کسانی که اسلام را دین قساوت و سنگدلی و خدای آن را خدایی انتقام جو معرفی میکنند

غافل از این که خود آنها بیش از همه به لطف و رحمت و بخشش خداوند نیاز دارند و اگر این لطف و رحمت نباشد، چه کسی می تواند از این ورطه به عافیت بگذرد؟

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
(حافظ)

چه کسی بدون لطف و رحمت او می تواند به جایی برسد؛ اگر او تعلیم ندهد، تزکیه نکند، حکمت ندهد، سینه را نگشاید، بارهای گران را از دوش بر ندارد، هنگام وسوسه ي شیطان که می رود پا بلغزد، او درنیابد و …؟!

جایی نرسد کس به توانایی خویش
اِلا تو چراغ رحمتش داری پیش
(سعدی)

امروزه معرفی نادرست اسلام و عرضه ي آن در قالب دینی خشک، جدا از عشق و خالی از پیام لطف الهی و طرح مباحث و نظرات آن در چنین حیطه ای، باعث سوء برداشت فراوانی برای جوانان این نسل شده و آنها را از این دین، گریزان و به دامان آیین ها و مکاتب وارداتی سوق داده است.

از طرف دیگر، در جوامع غربی نیز مسلمانان را وحشی، عقب مانده و اهل خشونت می خوانند و در جوامع و محافل بین المللی، اسلام را دین کُشت و کُشتار و تجاوز معرفی میکنند. در حالی که می دانیم اسلام دین آزادی اندیشه

(الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللهُ …)،

آزادی انتخاب

(قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ * أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * … لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ - لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ …)

و آزادی رهروی

(إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا) است.

علاوه بر این، دین اسلام، مرام مطلوب نزد خداوند را مرام اسلام (تسلیم شدن) در برابر اراده ي الهی معرفی میکند که عامل حركت به سوی غایت کمال است

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:05:00 ب.ظ ]




پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:

فرزندانتان را گرامى بداريد و نيكو تربيتشان كنيد تا آمرزيده شويد

مكارم الأخلاق جلد 1 ص 478

?چگونه کودکان بیش‌‌فعال را کنترل کنیم؟

کم نیستند والدینی که سعی می‌کنند بدون حضور فرزندانشان بیش‌‌فعال‌‌شان مهمانی بگیرند یا به مهمانی بروند. آنها معتقدند «به هر حال مهمانی باعث می‌شود برنامه خواب و خوراک بچه‌ها به‌هم بخورد و روال عادی‌شان تغییر کند». به‌علاوه بچه‌ها در مهمانی کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند و این مسأله زمینه بدقلقی آنها را فراهم می‌کند؛ مخصوصاً اگر زمینه بیماری‌هایی چون «نقص توجه- بیش‌فعالی» را داشته باشد.

اما آیا راه حلی وجود ندارد که بتوان مهمانی رفت یا در خانه مهمانی گرفت و در کنار فرزندانی ناآرام دور هم خوش گذراند؟

چند توصیه:

1️⃣ حتماً قبل از خارج شدن از خانه، درباره جایی که می‌خواهید بروید و افرادی که ممکن است کودک با آنها ملاقات کند، حرف بزنید تا آمادگی وارد شدن به آن مکان را داشته باشد و بدرفتاری نکند.

2️⃣ خیلی کوتاه و واضح با پیامی روشن انتظاری که از او دارید را بیان کنید. مثلاً «از تو می‌خواهم در مهمانی کنار من بنشینی و با اسباب‌بازی‌ات بازی کنی همین! اگر به این قول و قانون پایبند موندی بعد از مهمونی جایزه داری!»

3️⃣ بلافاصله پس از مهمانی باید جایزه کودک به او داده شود. اما حواستان باشد که این جایزه نباید خیلی بزرگ باشد.

4️⃣ دقت کنید این بچه‌ها به‌خاطر نداشتن تمرکز یادشان می‌رود خواسته‌تان چه بوده و لازم است گهگاه نه با اشاره و چشم درشت کردن (برای کودکانی که بیش‌فعال نیستند اشاره‌ای کوچک قابل‌درک است)، بلکه با پیام‌های لمسی مثل گرفتن دستشان یا لمس و نوازش کردن سر یا صورت آنها، با مهربانی یادآور شوید که خواسته‌تان چه بوده و در ازای آن چه جایزه‌ای منتظرش است.

5️⃣ اگر کودک به قول و وعده‌تان پایبند نشد، تأکید کنید مهمانی را ترک می‌کنید و دفعه بعد او را نخواهید برد. یادتان باشد به حرفتان پایبند بمانید و آن را در هر حال اجرا کنید.

6️⃣ جایزه باید کوچک و ارزان باشد و آن را در کیفتان به همراه داشته باشید. تا پایان مهمانی آن را بدهید یا اگر «جایزه فعالیتی» برایش در نظر گرفتید، باید حتماً بلافاصله انجامش دهید (مثلاً رفتن به پارک یا ١٠٠ دقیقه فوتبال بازی کردن و…)

7️⃣ دقت کنید تنبیه کردن این کودکان کاملاً اثری معکوس دارد و بعد از مدتی به جایی می‌رسید که خودتان از تنبیه بی‌نتیجه‌اش خسته خواهید شد.

8️⃣ در نظر گرفتن پاداش‌های کوچک و البته متنوع برای انتظارات و درخواست‌هایی که از فرزندتان دارید کاملاً کارساز است. رعایت تنوع در انتخاب هدیه‌های کوچک بسیار مهم است. این کوچولوهای تنوع طلب وقتی ببینند همیشه جایزه‌شان یک مداد تراش یا فلان شکلات است دیگر تلاش نمی کنند تا آن را به دست بیاورند.

9️⃣ دقت کنید برای انتقال پیام‌ها و قوانین به این کودکان حتماً از تصاویر کمک بگیرید تا اثر بخش شود. مثلاً عکس پریدن کودک روی مبل یا بچه‌ای در حال شیرجه‌زدن در ظرف میوه و… باید جایی نصب شود و روی آن علامت ممنوع گذاشته شود، تا کودک بداند این کار را نباید بکند.

? اگر می‌بینید فرزندتان به هر خط قرمز یا قانون شما احترام می‌گذارد، بلافاصله آن را بازگو کنید و در حضور افرادی چون پدربزرگ یا مادربزرگ تحسینش کنید؛ «پسرم امروز آروم نشسته روی مبل و تلویزیون دیده و قانون نپریدن رو رعایت کرده. همه براش هورا بکشید!» حتی می‌توانید یک برچسب هم جایزه بدهید. همان جا کنار قانون تصویری (اگر رعایت آن مورد برایتان مهم است) تعریف کنید که با جمع‌‌آوری سه یا پنج برچسب، جایزه‌ای کوچک به دست خواهد آورد.

منبع:دكتر ميترا حكيم شوشتري
روانپزشك كودك و نوجوان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:20:00 ق.ظ ]




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:16:00 ق.ظ ]




?? مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد خداوند گشایش دهنده و آگاه است!
ترجمه آیه 32 سوره نور

♦️گاه چشمه می جوشد وآب هم به سمت مزرعه سرازیر می شود، اما زباله ها راه را بر آب می بندند…

?حکایت وعده خدا، حکایت چشمه، و قصه ما همان قصه مزرعه است…

? خدا وعده کرد که ازدواج کن روزی ات با من…

?حال اگر خبری نیست زباله ها را دور کن!

?زباله هایی همچون: اسراف ها، ولخرجی ها، چشم هم چشمی ها، و یا تنبلی ها، تن آسانی ها، و یا …

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:14:00 ق.ظ ]




امام على عليه السلام:

 

موعظه ها، مايه حيات دل هاست

 

غررالحكم حدیث321

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:11:00 ق.ظ ]




پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:

أكرِموا أولادَكُم
فرزندانتان را گرامى بداريد

مكارم الأخلاق ج 1 ص 478

فرزندان “اعتماد به نفس” را از عشقی پدرانه و “عزت نفس” را از عشقی مادرانه می آموزند.

عشق پدرانه هنگامی ظهور پیدا میکند که والدین به موازات دستاورد ها و پیشرفت های کودک او را تحسین و تشویق میکنند.

اما عشق مادرانه عشقی بدون شرط است! کودک عزیز است چون فقط هست ! فقدان عشق از نوع مادرانه باعث میشود که آدمی صرفا زمانی خود را باارزش قلمداد بکند که دستاورد خاص و ویژه ای بدست آورد.

مثلا شغل، تحصیلات، ازدواج موفق، پس انداز مالی و یا حتی زیبایی ….! اگر هیچ کدام از امتیاز های اجتماعی خود را نداشتید و یا تحت یک اتفاق آنها را از دست بدهید آیا همچنان خود را عزیز ، با عزت و ارزشمند میدانید؟!

بزرگترین هدیه ای که والدین به فرزندان خود میتوانند هدیه دهند “عزت نفس” است که در سایه عشق بدون شرط و مادرانه ساخته میشود.این عشق را هم پدر و هم مادر میتوانند نثار کودک کنند.

در این میان نیاز دختران به عزت نفس بسیار حساس تر و خاص تر جلوه میکند، چرا که دختری که عشقی مادرانه را دریافت نکرده باشد و فاقد عزت نفس باشد نمیتواند چیزی را که خود دریافت نکرده است را به فرزندش هدیه دهد!
عشق بی قید و شرط برای برخی از ما آنچنان غیر قابل درک و بیگانه است که نمیتوانیم تصوری از آن داشته باشیم.

دختران ما به غیر از مهارت آموزی و دستاورد های اجتماعی ، نیازمند بانک عاطفی غنی هستند که به آنها احساس عزیز بودن میبخشد حتی اگر بسیاری از استاندارد های بیمارگونه اجتماعی را برآورده نکنند!

نطفه احساس عزیز بودن از جایی شکل میگیرد که والدین احساس کودک را درک میکنند ، میشنوند و پاسخی مناسب به او میدهند.

عزیز بودن یعنی توجه کردن، گوش کردن ، تماس چشمی برقرار کردن ، وقت صرف کردن و بازی کردن و آغوش گرم و امن را دریغ نکردن…

عزیز بودن یعنی اشتیاق ها و رویاهات باارزش هستند و تو آزادی که هر آنچه تو را به وجد می آورد را دنبال کنی و در این راه حمایت عاشقانه ما را به عنوان والدین خواهی داشت!

باور کنید كودكى که احساس عزیز بودن و عزت نفس دارد به مراتب پیشرفت های اجتماعی غنی تر و اصیل تری را هم میتواند در آینده در عرصه های اجتماعی بدست بیاورد بدون آنکه بخواهد انرژی نازنین خود را به پای اثبات بیمارگونه خوب بودن و مورد تائید بودن هدر بدهد!

منبع: عاطفه عبدی - روانشناس

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ق.ظ ]




امام رضا عليه السلام:

هر كه غم و نگرانى مؤمنى را بزدايد، خداوند در روز قيامت گره غم از دل او بگشايد.

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:06:00 ق.ظ ]




.?.?.▫.▫.▫.▫.▫.?.?.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

 سوره نحل آیه۷۱ .

. . . . . . . . . . ▫.▫.▫ . . . . . . . . . . .

آیه۷۱} وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَآدِّي رِزْقِهِمْ عَلَىٰ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَآءٌ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ

. . . . . . . . . . . ?.?.? . . . . . . . . . . . آیه۷۱}

خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر از نظر روزی برتری داد (چرا كه استعدادها و تلاشهایتان متفاوت است)! اما آنها كه برتری داده شده‌اند، حاضر نیستند از روزی خود به بردگانشان بدهند و همگی در آن مساوی گردند؛ آیا آنان نعمت خدا را انكار می‌نمایند (كه شكر او را ادا نمی‌كنند)؟! . . . . . . . . . . . ▫.▫.▫ . . . . . . . . . . . تفسیر آیه۷۱} در آیه بعد نیز ادامه مى دهد: حتى روزى هاى شما به دست شما نیست، این خداوند است که بعضى از شما را بر بعض دیگرى از نظر روزى برترى مى دهد (وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلى بَعْض فِی الرِّزْقِ). اما آنها که برترى یافته اند به خاطر تنگ نظرى، حاضر نیستند از آنچه در اختیار دارند به بندگان مملوک خود بدهند و آنها را در اموال خویش شریک سازند تا آنها نیز با شما مساوى گردند (فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلى ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَواءٌ). بعضى از مفسران، احتمال داده اند: این جمله اشاره به پاره اى از اعمال احمقانه مشرکان باشد که، براى بتها و آلهه خود، سهمى از چهارپایان و کشت و زرع خود قائل بودند، در حالى که، این سنگ و چوبهاى بى ارزش کمترین نقشى در زندگى آنها نداشتند، ولى، حاضر نبودند همان را در اختیار بردگان بیچاره اى بگذارند که شب و روز به آنها خدمت مى کردند. تفسیرنمونه} . . . . . . . . . . . . . . . . .

 

 

 

.?.?.▫.▫.▫.▫.▫.?.?. ?در اینجا این سؤال پیش مى آید پس چرا در آیات و روایات بسیارى آمده، روزى به دست خدا است و تلاش در راه آن مذموم است؟!

 

در پاسخ این سؤال باید به دو نکته توجه داشت: ?۱ ـ دقت در منابع اسلامى نشان مى دهد: آیات و یا روایاتى که در نظر سطحى و ابتدائى ـ چه در این بحث چه در بحثهاى دیگر ـ متضاد به نظر مى رسند، هر کدام به یکى از ابعاد مسأله اى که داراى بعدهاى مختلفى است، نظر دارند که غفلت از این ابعاد، موجب توهم تناقض شده است. آنجا که مردم با ولع و حرص هر چه شدیدتر به دنبال دنیا و زرق و برق جهان ماده مى روند، و براى نیل به آن از هیچ جنایتى فروگذار نمى کنند، دستورات مؤکد و پشت سر هم وارد مى شود و آنها را به ناپایدارى دنیا و بى ارزش بودن مال و جاه، توجه مى دهد. و آنجا که گروهى به بهانه زهد، دست از کار و کوشش و تلاش مى کشند، اهمیت کار و کوشش به آنها گوشزد مى شود. برنامه رهبران راستین نیز باید چنین باشد که جلو افراط و تفریطها را به طرز شایسته اى بگیرند. آیات و روایاتى که تأکید مى کند: روزى در دست خدا است، و سهم و بهره هر کسى را خدا تعیین کرده در حقیقت براى پایان دادن به حرص و ولع و دنیا پرستى، و فعالیت بى قید و شرط و بى حد و مرز براى کسب درآمد بیشتر است، نه این که: هدف آن خاموش کردن شعله هاى گرم و داغ نشاط کار و کوشش براى زندگى آبرومندانه و مستقل و خود کفا است. و با توجه به این واقعیت، تفسیر روایاتى که مى گوید: بسیارى از روزى ها است که اگر شما هم به دنبال آن نروید به دنبال شما مى آید، روشن مى شود. ?۲ ـ از نظر جهان بینى توحیدى همه چیز به خدا منتهى مى شود، یک خداپرست موحد راستین چیزى را از ناحیه خود نمى داند، بلکه هر موهبتى به او مى رسد، سرچشمه آن را از خدا مى بیند و مى گوید: بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ: کلید همه خوبیها و نیکیها به دست تو است و تو بر هر چیزى قادر و توانائى. و به این ترتیب، او باید در هر مورد توجه به این حقیقت داشته باشد که حتى فرآورده هاى سعى و کوشش و فکر و خلاقیت او نیز ـ اگر درست بنگرد ـ از طرف خدا است، و اگر یک لحظه نظر لطفش برگرفته شود همه اینها خاموش مى گردد. او به هنگامى که بر مرکب سؤار مى شود، سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا مى گوید: منزه است خداوندى که این را مسخر ما ساخت. هنگامى که به نعمتى برسد، سرود توحید را سر مى دهد و مى گوید: وَ ما بِنا مِنْ نِعْمَة فَمِنْکَ: هر نعمتى داریم از تو است اى خدا. و حتى هنگامى که یک گام مهم اصلاحى همچون پیامبران در مسیر نجات انسانها برمى دارد، مى گوید: وَ ما تَوْفِیقِی إِلاّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ: موفقیت من تنها از ناحیه خدا است، بر او توکل کردم، و به سوى او باز مى گردم . ولى آنچه مسلّم است در کنار همه این بحثها، اساس و پایه کسب روزى، تلاش و فعالیت صحیح، مثبت و سازنده و دور از هر گونه افراط و تفریط است، و اما روزى هائى که بدون تلاش به انسان مى رسد، جنبه فرعى دارد نه اساسى، و شاید به همین دلیل، على(علیه السلام) در کلمات قصارش در درجه اول، روزى هائى را ذکر مى کند که انسان به دنبال آن مى رود سپس آنها که به دنبال انسان مى آید: یَا ابْنَ آدَمَ! الرِّزْقُ رِزْقانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ: ✨ اى فرزند آدم روزى دو گونه است یکى آن روزى که تو به دنبال آن مى روى، و دیگرى آن روزى که به دنبال تو مى آید . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .? 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-05-15] [ 12:28:00 ب.ظ ]




 

 

 

امام على عليه السلام:

هر چيزى را بذرى است و بذرِ بدى، سيرى ناپذيرى است.

 

 

 

غررالحكم حدیث 7311

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-05-08] [ 07:47:00 ب.ظ ]




✨?▫
✨?

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

سوره سبا آیه۱۴ 

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.
آیه۱۴) فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَىٰ مَوْتِهِٓ إِلَّا دَآبَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ

✨————————————–✨
آیه۱۴) (با این همه جلال و شكوه سلیمان) هنگامی كه مرگ را بر او مقرّر داشتیم، كسی آنها را از مرگ وی آگاه نساخت مگر جنبنده زمین [= موریانه‌] كه عصای او را می‌خورد (تا شكست و پیكر سلیمان فرو افتاد)؛ هنگامی كه بر زمین افتاد جنّیان فهمیدند كه اگر از غیب آگاه بودند در عذاب خواركننده باقی نمی‌ماندند!

.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.
تفسیر آیه۱۴) آخرین آیه مورد بحث، که در عین حال آخرین سخن، پیرامون سلیمان(علیه السلام)است، از مرگ عجیب و عبرت انگیز این پیامبر بزرگ خدا، سخن مى گوید، و این واقعیت را روشن مى سازد که: پیامبر با آن عظمت، و حکمرانى با آن قدرت و ابهت، چگونه به آسانى جان به جان آفرین سپرد، و حتى پیش از آن که تن او در بستر آرام گیرد، چنگال اجل گریبانش را گرفت!
مى فرماید: هنگامى که مرگ را براى سلیمان مقرر کردیم، کسى مردم را از مرگ او آگاه نساخت، مگر جنبنده اى از زمین، که عصاى او را مى خورد تا عصا شکست و پیکر سلیمان فرو افتاد (فَلَمّا قَضَیْنا عَلَیْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلاّ دابَّةُ الأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ).
از تعبیر آیه فوق و همچنین روایات متعدد، استفاده مى شود، هنگامى که: مرگ سلیمان(علیه السلام) فرا رسید، (ایستاده یا نشسته) و بر عصاى خود تکیه کرده بود، ناگهان مرگ گریبانش را گرفت و روح از بدنش پرواز کرد، او در همان حال، مدتى سر پا ماند، تا این که: موریانه که قرآن از آن به دابَّةُ الأَرْضِ (جنبنده زمین) تعبیر کرده، عصاى او را خورد، و تعادل خود را از دست داد و روى زمین افتاد، و مردم از مرگ او آگاه شدند!
لذا، بعد از آن مى افزاید: هنگامى که سلیمان فرو افتاد، جنّیان فهمیدند که اگر از غیب آگاه بودند در عذاب خوارکننده باقى نمى ماندند (فَلَمّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ ما لَبِثُوا فِى الْعَذابِ الْمُهِینِ).
جمله تَبَیَّنَت از ماده تبین معمولاً به معنى آشکار شدن است (فعل لازم) و گاهى نیز به معنى دانستن و آگاه شدن از چیزى آمده است (فعل متعدى) و اینجا متناسب با معنى دوم است، یعنى تا آن زمان گروه جنّ از مرگ سلیمان آگاه نبودند، و فهمیدند که اگر از اسرار غیب آگاه بودند، در این مدت در زحمت و رنج کارهاى سنگین، باقى نمى ماندند.
جمعى از مفسران، این جمله را به معنى اول، گرفته اند و گفته اند: مفهوم آیه چنین است که: بعد از افتادن سلیمان وضع جنّیان براى انسانها آشکار شد، که آنها از اسرار غیب آگاه نیستند، و بى جهت عده اى چنین عقیده اى را درباره آنها داشتند تعبیر به عذاب مُهین ممکن است اشاره به کارهاى سنگین و سختى بوده باشد، که سلیمان گاهى به عنوان جریمه و مجازات، بر عهده گروهى از جنّ مى گذارد، و گرنه، پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) هرگز، کسى را بى جهت در فشار و عذاب، آن هم عذاب خوارکننده قرار نمى دهد.
تفسیر نمونه)
.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.?

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:36:00 ب.ظ ]