,,درخواب برای ابراهیم آگاهی آمد که ابراهیم اسماعیلت را قربانی کن. اول فکر کرد آگاهی منفی است ولی دید چند شب پیاپی این آگاهی آمد که قربانی کن و به این باور رسید که باید اسماعیل را قربانی کنم. گفت خدایا خودت قربانیش کن.⭐️⭐️

گفتند : خودت باید اینکار را بکنی. بعد گفتند: با تمام اشتیاقت باید او را به قربانگاه ببری .

. در این مسیر شک ها و تردید ها و وسواس به او حمله کرد. شیطان مدام وسوسه میکرد که قربانی نکن.و او سعی میکرد با حرکت در پناه خدا ( اعوذ باالله) شیطان را از خودش دور کند.

ابراهیم باید بود واقعا بالاترین وابستگیش را قربانی میکرد آنهم نه فقط با گفتن ، بلکه با رفتن به قربانگاه. خیلی از دغدغه های زمینی نمیگذاشتند که او به قربانگاه برود.

زن و خانواده، مال، راحتی، شیرینی زندگی، ( اموالکم و اولادکم) . در طول مسیر به شیطان سنگ میزد. به شیطان درون خودش به وسوسه های درون خودش. به وابستگیهای درون خودش.

بالاخره به نوک کوه ( در سرزمین موریا) رسید و گفت این اسماعیل و اینهم چاقو. ولی گفته میشد که خودت باید قربانی کنی. چاقو کار نمیکرد. به او گفتند محکم بکش. و در نهایت ابراهیم چاقو را محکم بر گلوی پسرش کشید و اسماعیلش را قربانی کرد.

وابستگی او نسبت به فرزند از بین رفت. بعد گفته شد و حالا جشن قربانی کردن را بگیر. جشن قربانی کردن وابستگیهات، نیازمندیهات، و سپس گوسفند نازل شد.

به او گفته شد گوسفند را بکش و به میمنت این عید که عید قربان و عید قطع وابستگیهاست جشن بگیر و در این جشن مسکینان را هم دعوت کن او از گوسفند به آنان بخوران.

در حالیکه خیلی از مردم تصور میکنند که قربانی کردن گوسفند یعنی ریختن خون و این باوری منفی است. 

خون حیوانی را بریزم برای زیارت، برای گرفتن حاجات زمینی، و سپس خون را به سر در منزل ، به ماشین، جلوی پای مسافر و …. بمالم اینها همه آلودگی به همراه داره چون هدف هدف منفی است و بدور ازا آگاهی مثبت .

فلسفه گوسفند فلسفه جشن و اطعام بوده نه فلسفه خون. یعنی میخواهم جشنی بگیرم قربانی بکنم و این قربانی را بین مسکینان پخش کنم و به نوعی از بار حسرت در دنیای حسرت بکاهم.

دوستان بین کادو و پیشکش یک فرقی وجود دارد . کادو در واقع چیزی است که میتوان به هر دلیلی آنرا پس گرفت. در حالیکه پیشکش پس گرفتنی نیست یعنی اگر اهدا شد دیگه تمام است ونمیتوان آنراپس گرفت,,,

تیکهای شخصیتی ما پیشکش هایی هستند به بارگاه الهی. چون اگر من مغرور باشم، و منیت داشته باشم آیا میتوانم در مرحله الست بلی بگویم؟؟⭐️⭐️

پس باید وابستگیهای وجود را پیشکش کرد. راحت طلبیم، زود رنجیم، تنبلیم، بیتفاوتیم، حسودیم، بیغیرتیم، بی انگیزه بودنم، خساستم، پرخاشگریم، بدبینیم، دلسوزی بیش از حدم، دیکتاتوریم، تمایل به قضاوتم، جاه طلبیم، انحصار طلبیم,,,,,,

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت