بیت الزینب


مهر 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30        





جستجو


 



 

 

 

شب ، پایان نیست…

آغاز دلدادگی ست…

دروازه دلت را بگشا تا برکات خداوندی بر تو جاری گردد

شبتون خــــــــدایی

 

صوت دعای ‌معراج

کمتراز۲دقیقه است ولی به آدم خیلی آرامش میده

تقدیم به شما?

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1397-07-15] [ 10:50:00 ب.ظ ]




خداوند متعال در حدیث قدسی فرمودند:

 

دروغ مى گويد كسى كه مى پندارد مرا دوست مى دارد، اما چون تاريكى شب او را فرا مى گيرد به خواب مى رود( و از مناجات با خدا غافل مى شود)…

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ب.ظ ]




 

 

 

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

از شما دور شدن زار شدن هم دارد

 

 

عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت

چشم بیمار شده تار شدن هم دارد

 

شاعر: علی اکبر لطیفیان

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:41:00 ب.ظ ]




?? معجزه امام علی علیه السلام

 

آقای موسوی گرمارودی از مترجمان کتاب نهج البلاغه، در بخشی از پیشگفتار ترجمه خود نوشته است: 

 

«معجزه امام علی علیه السلام، این است که در سخن او، سجع، تابع معناست نه معنا تابع سجع، یعنی امام علیه السلام بدون قربانی کردن معنا، کلامشان مسجع است و در تمام نهج‌البلاغه حتی یک مورد نمی‌توان یافت که امام علیه السلام، به خاطر رعایت سجع، مفهوم کلام خود را تغییر داده باشند. به عبارت دیگر در تمام عبارات مسجع امام علیه السلام حتی یک مورد نمی‌توان، به جای کلمه مسجع امام، کلمه‌ای دیگر گذارد که منظور امام علیه السلام را بهتر ادا کند» 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:33:00 ب.ظ ]




 

 

 

 

 

.امام على عليه السلام: 

 

میهمانت را گرامى بدار، اگر چه حقير باشد

أكرِم ضَيفَكَ وإن كانَ حَقيرا 

 

 

 

 

غررالحكم حدیث 2341

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ب.ظ ]




 

 

 

 

راه های جلوگیری یا از بین بردن تکبر

 

1️⃣ نماز

فرَضَ اللَّهُ …الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ 

امام علی علیه السلام: خدا نماز را براى پاك بودن از كبر… واجب كرد.

حکمت 252 نهج البلاغه

 

2️⃣ پناه بردن به خداوند

امام علی علیه السلام: از عوامل تکبرزا به خدا پناه برید، همان گونه که از بلاها و پیشامدهای سخت روزگار به او پناه می برید

خطبه 192 نهج البلاغه / خطبه قاصعه

 

شیوه پناه بردن به خدا این است که در هنگام دعا مثلا در تعقیبات دعا وقت و ذهن خود را با حضور قلب در این درخواست متمرکز کنیم که ناتوانی خود را به خدا بگوییم، تنفرمان از تکبر ابراز کنیم و از او بخواهیم ما را از تکبر نجات دهد. اگر این احساس را در طول روز و هر گاه احساس تکبر درونمان به وجود آمد هم داشته بشیم خوب است. برگرفته از کتاب رهایی از تکبر درون

 

3️⃣ زیاد در خانه اهل بیت علیهم السلام رفتن

یکی از کارهای بسیار موثر این است که زیاد در خانه اهل بیت علیهم السلام برویم و ابراز ارادت و محبت به آن خوبان عالم، رویه همیشگی ما باشد. تواضع به اهل بیت علیهم السلام ریشه تکبر را در انسان می سوزاند و خطرناک ترین انواع تکبر را از بین می می برد. هر چه تواضع بیشتر و عمیق تر گردد، وجود انسان بیشتر پاک می شود

 

در میان انواع تواضع به ائمه علیهم السلام، شرکت در روضه اباعبدالله الحسین برای از بین بردن تکبر تاثیر والایی دارد و البته شرکت در جلسات ذکر مصائب حضرت فاطمه سلام الله حالت افتادگی در شخص ایجاد می کند

 

4️⃣ تواضع به دوستان اهل بیت علیهم السلام

اگر کسی به دوستان اهل بیت علیهم السلام تواضع کند تواضع خود را به اهل بیت علیهم السلام افزایش داده است

 

5️⃣ خواندن مداوم جامعه کبیره

طولانی بودن جامعه کبیره کارکرد خوبی در این زمینه دارد، خیلی از خوبان برای فاصله گرفتن از تکبر، برنامه منظم قرائت جامعه کبیره دارند

 

6️⃣ تربیت فرزندان و شخصیت دادن به آن ها

 

 

7️⃣ محاسبه نفس

 

8️⃣ استغفار

امام زین العابدین علیه السلام: کسی که بگوید: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ او مستکبر نخواهد بود

 الخصال، ج‏1، ص: 299

 

9️⃣ شکر و ذکر

 

? همه درخواست ها را از خدا بخواهیم

خداوند متعال در حدیث قدسی فرمودند: ای موسی! حتی نمک طعامت را از ما بخواه

. عدة الداعي و نجاح الساعي، ص: 134

 

1️⃣1️⃣ نشست و برخاست با خوبان 

 

2️⃣1️⃣ سعی کنیم رفتارهای متواضعانه رو بشناسیم و به صوورت گسترده در زندگی استفاده کنیم.

 

 

 

3️⃣1️⃣ وقتی چیزی را نمی دانیم راحت بگوییم نمی دانم

 

4️⃣1️⃣ بخشیدن دیگران

 

5️⃣1️⃣ پیشقدم شدن در سلام به دیگران

 

6️⃣1️⃣ خرید وسایل مورد نیاز منزل

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به راستى كه خوش دارم مرد با خوش حالى و افتخار، چيزى را با دست خودش براى خانواده اش ببرد و بدين وسيله، كبر را از خود دور كند. تنبيه الخواطر : ج 1 ص 201

 

و…

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:23:00 ب.ظ ]




امام صادق علیه السلام:

 

تواضع چيزى است كه براى خدا و در راه خدا باشد، و اگر نه، آن تكبر(مکر) است(اگرچه به صورت تواضع باشد)

التواضع ما يكون للَّه و في اللَّه، و ما سواه فكبر(مكر)

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:16:00 ب.ظ ]




…………………•°✨⭐️✨°•……………..

 

سوره بقره آیه ۱۵۳ 

 

                           .•°•°•✨•°•°•.

آیه۱۵۳) «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»

 

                              ⭐️•°•⭐️

آیه۱۵۳)اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از شكيبايى و نماز يارى جوييد؛ زيرا خدا با شكيبايان است.

 

                           .•°•°•✨•°•°•.

تفسیر آیه۱۵۳) استقامت و توجّه به خدا!

 در آیات گذشته سخن از تعلیم و تربیت و ذکر و شکر بود و در این آیه سخن از صبر و پایدارى که بدون آن، مفاهیم گذشته هرگز تحقق نخواهد یافت. نخست میگوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید از صبر و نماز کمک بگیرید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ).

 

و با این دو نیرو (استقامت و توجه به خدا) به جنگ مشکلات و حوادث سخت بروید که پیروزى از آن شماست «زیرا خداوند با صابران است» (إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ).

 

به عکس آنچه بعضى تصور میکنند، «صبر» هرگز به معنى تحمل بدبختیها و تن دادن به ذلت و تسلیم در برابر عوامل شکست نیست، بلکه صبر و شکیبایى به معنى پایدارى و استقامت در برابر هر مشکل و هر حادثه است.

 

موضوع دیگرى که در آیه بالا به عنوان یک تکیه گاه مهم در کنار صبر، معرفى شده «صلاة» (نماز) است، لذا در احادیث اسلامى میخوانیم: «هنگامى که على علیه السّلام با مشکلى رو برو مىشد به نماز برمیخاست و پس از نماز به دنبال حل مشکل میرفت و این آیه را تلاوت میفرمود: «وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ …»

 

بنابراین آیه فوق در حقیقت به دو اصل توصیه میکند یکى اتکاى به خداوند که نماز مظهر آن است و دیگرى مسأله خودیارى و اتکاى به نفس که به عنوان صبر از آن یاد شده است.

 

 

 

 

برگزیده تفسیر نمونه، ج1، ص: 138

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:13:00 ب.ظ ]




گیاه گیاه هشدار دهنده مرگ:

روایت شده: حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ در مسجد بیت المقدس گاه به مدت یك سال و گاه دو سال و گاه یك ماه و دو ماه، اعتكاف می‎نمود، روزه می‎گرفت و به عبادت و شب زنده‎داری می‎پرداخت. در سال‌ آخر عمر، هر روز صبح كنار گیاه تازه‎ای كه در صحن مسجد روییده می‎شد می‎آمد و نام آن را از همان گیاه می‎پرسید، و نفع و زیانش را از آن سؤال می‎كرد، تا این كه در یكی از صبح‎ها گیاه تازه‎ای را دید، كنارش رفت و پرسید: «نامت چیست؟» پاسخ داد «خُرنُوب»

 

سلیمان ـ علیه السلام ـ پرسید: «برای چه آفریده شده‎ای؟» خرنوب گفت: «برای ویران كردن.» (با ریشه‎هایم زیر ساختمانها می‎روم و آن را خراب می‎كنم.)

سلیمان ـ علیه السلام ـ دریافت كه مرگش نزدیك شده است، به خدا عرض كرد: «خدایا! مرگ مرا از جنّیان بپوشان، تا هم بنای ساختمان مسجد را به پایان برسانند، و هم انسانها بدانند كه جنّ‎ها علم غیب نمی‎دانند.»

 

سلیمان ـ علیه السلام ـ به محراب و محل عبادت خود بازگشت و در حالی كه ایستاده و بر عصایش تكیه داده بود، از دنیا رفت. مدّتی به همان وضع ایستاده بود و جنّ‎ها به تصوّر این كه او زنده است و نگاه می‎كند، كار می‎كردند. سرانجام موریانه‎ای وارد عصای او شد و درون آن را خورد. عصا شكست و سلیمان ـ علیه السلام ـ به زمین افتاد. آن گاه همه فهمیدند كه او از دنیا رفته است.[1]

مولانا در كتاب مثنوی، این داستان را نقل كرده، و در پایان داستان چنین ذكر نموده كه سلیمان ـ علیه السلام ـ پس از آن كه فهمید اجلش نزدیك شده گفت: «تا من زنده‎ام به مسجد اقصی آسیب نمی‎رسد».

 

آن گاه چنین نتیجه گیری می‎كند:

«مسجد اقصای دل ما تا آخر عمر با ما است، ولی عوامل هوی و هوس و همنشینان نااهل،‌مانند گیاه خُرْنُوب در آن ریشه دوانیده و سرانجام كاشانه دل را ویران می‎سازد. بنابراین همان هنگام كه احساس كردی چنین گیاهی قصد راهیابی به دلت را نموده، با شتاب از آن بگریز و علاقه خود را از آن قطع كن. خودت را هم چون سلیمان زمان قرار بده تا دلت استوار بماند،‌ چرا كه تا سلیمان است، ‌مسجد آسیب نمی‎بیند، زیرا سلیمان مراقب عوامل ویرانگر است و از نفوذ آن عوامل جلوگیری خواهد كرد.

و استان از دست بیگانه سلاح تا ز تو راضی شود علم و صلاح

چون سلاحش هست و عقلش نی، ببند دست او را ورنه آرد صد گزند

تیغ دادن در كف زنگی مست به كه آید علم، ناكس را به دست[2]

 

چگونگی مرگ سلیمان ـ علیه السلام ـ و بی‎وفایی دنیا

خداوند تمام امكانات دنیوی را در اختیار حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ گذاشت تا جایی كه او بر جنّ و انس و پرندگان و چرندگان و باد و رعد و برق و… مسلّط بود. او روزی گفت: با آن همه اختیارات و مقامات، هنوز به یاد ندارم كه روزی را با شادی و استراحت به شب رسانده باشم، فردا دوست دارم تنها وارد قصر خود شوم، و با خیال راحت، استراحت كنم و شاد باشم.

 

فردای آن روز فرا رسید. سلیمان وارد قصر خود شد و در قصر را از پشت قفل كرد تا هیچ كس وارد قصر نشود، و خود به نقطه اعلای قصر رفت و با نشاط به مُلك خود نگریست. نگهبانان قصر در همه جا ناظر بودند كه كسی وارد قصر نشود.ناگهان سلیمان دید جوانی زیبا چهره و خوش قامت وارد قصر شد. سلیمان به او گفت: «چه كسی به تو اجازه داد كه وارد قصر گردی، با این كه من امروز تصمیم داشتم در خلوت باشم و آن را با آسایش بگذرانم؟!»

جوان گفت: «با اجازه خدای این قصر وارد شدم.»

 

سلیمان گفت: «پروردگار قصر، از من سزاوارتر بر قصر است، اكنون بگو بدانم تو كیستی؟»

جوان گفت: «اَنَا مُلَكُ المَوتِ؛ من عزرائیل هستم.»

سلیمان گفت: «برای چه به این جا آمده‎ای؟»

عزرائیل گفت: «لِاَقْبِضَ رُوحَكَ؛ آمده‎ام تا روح تو را قبض كنم.»

سلیمان گفت: «هرگونه مأموری هستی، آن را انجام بده. امروز روز سرور و شادمانی و استراحت من بود، ‌خداوند نخواست كه سرور و شادی من در غیر دیدار و لقایش مصرف گردد.»

 

همان دم عزرائیل جان او را قبض كرد، در حالی كه به عصایش تكیه داده بود. مردم و جنّیان و سایر موجودات خیال می‎كردند كه او زنده است و به آنها نگاه می‎كند. بعد از مدتی بین مردم اختلاف نظر شد و گفتند: چند روز است كه سلیمان ـ علیه السلام ـ نه غذا می‎خورد، نه آب می‎آشامد و نه می‎خوابد و هم چنان نگاه می‎كند. بعضی گفتند: او خدای ما است، واجب است كه او را بپرستیم.

بعضی گفتند: او ساحر است، و خودش را این گونه به ما نشان می‎دهد، و بر چشم ما چیره شده است، ولی در حقیقت چنان كه می‎نگریم نیست.

 

مؤمنین گفتند: او بنده و پیامبر خدا است. خداوند امر او را هرگونه بخواهد تدبیر می‎كند. بعد از این اختلاف، خداوند موریانه‎ای به درون عصای او فرستاد. درون عصای او خالی شد، عصا شكست و جنّازه سلیمان از ناحیه صورت به زمین افتاد. از آن پس جنّ‎ها از موریانه‎ها تشكّر و قدردانی می‎كنند، چرا كه پس از اطلاع از مرگ سلیمان ـ علیه السلام ـ دست از كارهای سخت كشیدند.[3]

 

آری خداوند این گونه سلیمان ـ علیه السلام ـ را از دنیا برد تا روشن سازد كه:

چگونه انسان در برابر مرگ،‌ ضعیف و ناتوان است، به طوری كه اجل حتّی مهلت نشستن یا خوابیدن در بستر را به سلیمان ـ علیه السلام ـ نداد.و چگونه یك عصای ناچیز او را مدتی سرپا نگهداشت؟! و چگونه موریانه‎ای ضعیف او را بر زمین افكند، و تمام رشته‎های كشور او را در هم ریخت؟!

 

تا گردنكشان مغرور عالم بدانند كه هر قدر قدرتمند باشند، به سلیمان ـ علیه السلام ـ نمی‎رسند، او چگونه از این دنیای فانی رخت بر بست، به خود آیند و مغرور نشوند. بدانند كه در برابر عظمت خدا هم چون پر كاهی در مسیر طوفان، هیچ گونه اراده‎ای ندارند.

 

امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ در ضمن خطبه‎ای می‎فرماید:

«فَلَوْ اَنّ اَحَداً یجِدُ اِلَی الْبَقاءِ سُلَّماً، اَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِیلاً، لَكانَ ذلِكَ سُلَیمانَ بنِ داوُدَ ـ علیه السلام ـ اَلَّذِی سُخِّرَ لَهُ مُلْكُ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ مَعَ النُّبُوَّهِ وَ عَظِیمِ الزُّلْفَهِ فَلَمّا اسْتَوْفی طُعْمَتَهُ، وَ اسْتَكْمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتْهُ قِسِی الْفَناءِ بِنِبالِ الْمَوْتِ؛ اگر كسی در این جهان نردبانی به عالم بقا می‎یافت، و یا می‎توانست مرگ را از خود دور كند سلیمان بود كه حكومت بر جنّ و انس توأم با نبوّت و مقام والا برای او فراهم شده بود، ولی وقتی كه پیمانه عمرش پر شد، تیرهای مرگ از مكان فنا به سوی او پرتاب گردید…»[4]

————————————-

پی نوشت ها

[1]. بحار، ج 14، ص 141 و 142.

[2]. اقتباس از دیوان مثنوی، به خط میرخانی، ص 334.

[3]. عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 265؛ در قرآن، سوره سبأ، آیه 14، به مرگ سلیمان اشاره شده است.

[4]. نهج البلاغه، خطبه 182. 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:05:00 ب.ظ ]