بیت الزینب


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو


 



??????????????

??????????????

 

                              .??.

?.آیه۱۱) «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَىٰ أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَىٰ أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ ۖ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ ۖ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ ۚ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»

 

                                *?*

?آیه۱۱)اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، نبايد قومى قوم ديگر را ريشخند كند، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و نبايد زنانى زنان [ديگر] را [ريشخند كنند ]، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و از يكديگر عيب مگيريد، و به همديگر لقبهاى زشت مدهيد؛ چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان. و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند.

 

                               .??.

?.تفسیر آیه۱۱) استهزاء، بد گمانى، غیبت، تجسس، و القاب زشت ممنوع! 

از آنجا که قرآن مجید در این سوره به ساختن جامعه اسلامى بر اساس معیارهاى اخلاقى پرداخته، پس از بحث درباره وظائف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروه هاى مختلف اسلامى، در آیات مورد بحث، شرح قسمتى از ریشه هاى این اختلافات را بیان نموده، تا با قطع آنها، اختلافات نیز بر چیده شود، و درگیرى و نزاع پایان گیرد.

در این آیه و آیه بعد به سه قسمت از امورى که مى تواند جرقه اى براى روشن کردن آتش جنگ و اختلاف باشد، با تعبیراتى صریح و گویا اشاره کرده. 

☘نخست مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از مردان شما، گروه دیگرى را استهزاء کند (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لایَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْم). 

چه این که: شاید آنها که مورد سخریه قرار گرفته اند از اینها بهتر باشند (عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ). 

 همچنین هیچ گروهى از زنان، نباید زنان دیگرى را مورد سخریه قرار دهند، چرا که ممکن است آنها از اینها بهتر باشند (وَ لانِساءٌ مِنْ نِساء عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ). 

در اینجا مخاطب مؤمنانند، اعم از مردان و زنان، قرآن به همه هشدار مى دهد که از این عمل زشت بپرهیزند; چرا که سرچشمه استهزاء و سخریه، همان حس خود برتربینى و کبر و غرور است، که عامل بسیارى از جنگ هاى خونین در طول تاریخ بوده. 

و این خود برتربینى بیشتر، از ارزش هاى ظاهرى و مادى سرچشمه مى گیرد، مثلاً فلان کس خود را از دیگرى ثروتمندتر، زیباتر، یا از قبیله اى سرشناس تر مى شمرد، و احیاناً این پندار که از نظر علم و عبادت و معنویات از فلان جمعیت برتر است، او را وادار به سخریه مى کند، در حالى که معیار ارزش در پیشگاه خداوند تقوا است، و این بستگى به پاکى قلب و نیت و تواضع و اخلاق و ادب دارد. 

هیچ کس نمى تواند بگوید: من در پیشگاه خدا از فلان کس برترم، و به همین دلیل، تحقیر دیگران، و خود را برتر شمردن، یکى از بدترین کارها، و زشت ترین عیوب اخلاقى است که بازتاب آن در تمام زندگى انسان ها ممکن است آشکار شود. 

?سپس در دومین مرحله مى فرماید: و یکدیگر را مورد طعن و عیب جوئى قرار ندهید (وَ لاتَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ). 

 لاتَلْمِزُوا از ماده لمز (بر وزن طنز)، به معنى عیب جوئى و طعنه زدن است، و بعضى فرق میان همز و لمز را چنین گفته اند: لمز ، شمردن عیوب افراد است در حضور آنها، و همز ، ذکر عیوب در غیاب آنها است، و نیز گفته اند که لمز عیب جوئى با چشم و اشاره است، در حالى که همز عیب جوئى با زبان است (شرح بیشتر پیرامون این موضوع به خواست خدا در تفسیر سوره همزه خواهد آمد). 

جالب این که، قرآن در این آیه با تعبیر أَنْفُسَکُمْ به وحدت و یکپارچگى مؤمنان اشاره کرده، و اعلام مى دارد: همه مؤمنان به منزله نفس واحدى هستند، و اگر از دیگرى عیب جوئى کنید، در واقع از خودتان عیب جوئى کرده اید!. 

?و بالاخره در مرحله سوم مى افزاید: و یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید (وَلاتَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ). 

بسیارى از افراد بى بند و بار در گذشته و حال، اصرار داشته و دارند که بر دیگران القاب زشتى بگذارند، و از این طریق آنها را تحقیر کنند، شخصیتشان را بکوبند، و یا احیاناً از آنان انتقام گیرند، و یا اگر کسى در سابق کار بدى داشته، سپس توبه کرده و کاملاً پاک شده، باز هم لقبى که بازگو کننده وضع سابق باشد، بر او بگذارند. 

اسلام، صریحاً از این عمل زشت نهى مى کند، و هر اسم و لقبى را که کوچک ترین مفهوم نامطلوبى دارد، و مایه تحقیر مسلمانى است، ممنوع شمرده. 

 

?

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1398-04-15] [ 09:19:00 ق.ظ ]




?????????

 

?‍ اعجاز عددی در سوره بقره?

 

✨ما میدانیم که تعداد آیات سوره بقره ۲۸۶ آیه می باشد✨

?حال اگر عدد ۶ را برداریم ۲۸ میماندکه جمع سوره های مدنی است.

?امااگر عدد۲ را برداریم ۸۶میماندکه جمع سوره های مکی است.

?الان اگر ۲۸و۸۶ را باهم جمع کنیم حاصل عدد۱۱۴ میشودکه تعداد کل سوره های قرآن کریم میشود!

?حال اگر ۲و۶ رابرداریم عدد۸ میماند که وسط عدد۲۸۶است(۸=۶+۲)

?میدانیم وسط عدد۲۸۶ یعنی ۱۴۳

حال اگر به خدمت آیه ۱۴۳ برویم میبینیم در موردتعادل و وسط صحبت کرده است.

 

?اشاره قرآن در آیه ۱۴۳ سوره بقره?

 

✨وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً (وَسَطًا)✨

وما شمارا امتی میانه و (وسط) قرار دادیم تا بشریت گواه شما باشد…

   

    ???????

       

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-04-13] [ 04:34:00 ب.ظ ]




✅راهی برای گناه نکردن

 

?امان نامه از گناه…

 

✍امیــرالمـومـنین علی (ع) فرمـودند:

 

هر کس نماز صبح را بر پا دارد و پس از نماز در جایش بنشیند و «سوره توحید» را یازده مرتبه قبل از طلوع خورشید قرائت کند آن روز مرتکب گناه نمےشود، هر چند شیطان به سوی او طمع کند.

 

?«ثواب الاعمال، صفحه ۳۴۱»

 

 

??

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:33:00 ب.ظ ]




 

⭕️۹ توصيه به والديني که کودک شان وسايل ديگران را بدون اجازه برمي دارد

 

 

?۱) مراقب برخورد اول باشيد:

برخورد والدين در مقابل مشاهده نخستين بار از انجام اين رفتار بسيار حائز اهميت است. وقتي براي اولين بار از اين عمل کودک اطلاع مي يابيد بايد تلاش کنيد تا آرامش خود را حفظ و از کاربرد واژه هايي مثل “دزد” و “دزدي کردن” خودداري کنيد. 

رفتارهاي خشن و بسيار تند با کودک زمينه را براي ايجاد مشکلاتي ديگر از جمله دروغگويي فراهم مي سازد.

 

?۲) اشتباهش را با روش قابل فهم توضيح دهيد:

بهترين روش آن است که بد بودن اين کار را به شيوه اي قابل فهم برايش توضيح دهيد مثلاً احساس فردي که وسيله اش در دست کودک شماست را شرح دهيد. هم چنين با يک مثال ساده او را متوجه کنيد که اگر شخص ديگري همين کار را با خود او مي کرد تا چه حد رنجيده مي شد. چنانچه کودک مفهوم قوانين را درک مي کند به او بگوييد که اين کار خلاف قانون است.

 

?۳) جريمه اي کوچک براي کودک در نظر بگيريد:

با آن که کودک بدون درک زشتي اين کار، وسايل ديگران را برداشته است اما بهتر است که جريمه اي کوچک برايش تعيين کنيد تا دريابد که از اين عمل ناخشنود هستيد. البته اين جريمه را با اقتدار و مهرباني، به دور از هرگونه خشونت ارائه کنيد. مثلا محروم شدن از ديدن برنامه تلويزيوني مورد علاقه اش در همان روز مي تواند يک جريمه مناسب با سن کودک باشد.

 

?۴) شرايط را براي جبران اشتباهش فراهم کنيد:

بدون آن که عزت نفس و شخصيت کودک زير سوال رود يا برچسب دزدي به او بخورد، بايد شرايط را براي جبران اين اشتباهش فراهم کنيد. به عنوان مثال اگر چيزي از مغازه برداشته است بايد عذرخواهي و پول آن را پرداخت کند يا اگر وسيله همکلاسي اش را برگردانده است، به او بگوييد علاوه بر عذرخواهي، هديه اي هرچند کوچک به او بدهد.

 

?۵ ) بيش از حد آسان نگيريد:

آسان گيري بيش از حد به اين بهانه که کودک تان هنوز کوچک است و درک لازم را ندارد خود مي تواند باعث تثبيت رفتار در کودک شود و اين کار را به يک عادت براي او تبديل کند. بنابراين بي توجهي دائمي به اين گونه رفتارها يکي از نامناسب ترين شيوه هاست.

 

?۶) ريشه اين اشتباه را قطع کنيد:

بررسي کنيد تا دريابيد که چه مشکلي باعث شده است تا کودک شما اين رفتار را انجام دهد. مثلاً گاه کودک واقعاً به چيزي احتياج دارد اما والدين اين نياز کودک را ناديده مي گيرند و او مجبور مي شود خود راه حلي براي مشکلش پيدا کند و چه روشي آسان تر از استفاده از وسيله شخص ديگري که در دسترس او قرار دارد؟! همچنين مي توانيد بررسي کنيد که آيا در محيط کودک مشکلي وجود دارد که او به ناچار استرس و پريشاني خود را به اين نحو نشان مي دهد؟!

 

?۷) خودتان الگو باشيد:

يکي از راه هاي مناسب براي آموزش رعايت حق مالکيت ديگران، رعايت اين حقوق از سوي والدين است. پدران و مادران بايد مراقب رفتار خود باشند مثلاً بدون اجازه به وسايل ساير اعضاي خانواده دست نزنند و حتي براي استفاده از وسايل کودک نيز از او اجازه بگيرند.

 

?۸ ) پيشگيري کنيد:

پيشگيري از اين رفتارها بهترين روش ممکن است. از همان دوران کودکي تلاش کنيد تا مفهوم مالکيت را به او آموزش دهيد. مثلاً به او بگوييد که بايد براي برداشتن وسايل ديگران اول اجازه بگيرد در صورت عمل به اين رفتار براي او تشويق هايي در نظر بگيريد.

 

?۹) در صورت لزوم به روان شناس مراجعه کنيد:

اگر کودک شما به دفعات به حقوق ديگران احترام نمي گذارد و وسايلشان را برمي دارد و اين عمل را همراه با خشونت، لجبازي و به قصد آزار سايرين انجام مي دهد، ضرورت دارد که از راهنمايي هاي روان شناس يا روان پزشک نيز استفاده کنيد.

 

 

 

?

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:32:00 ب.ظ ]




به گمنامی امروزشان نگاه نکنید!

 روزی نام‌دار و نام‌آور شهر و دیار خود بودند! به این ۴ تکه استخوان نگاه نکنید!

 روزی رعناترین جوانان نسل خود بودند! یکی‌شان دانشجو بود و آن دیگری کارگر! یکی شاگرد بازار بود و دیگری از طلاب علوم دینی! و یکی هم لابد کشاورز و بچه دورافتاده‌ترین روستاها!

 جنگ اما آزمون مردان خدا شد تا این لاله‌های میهن، دست از جان شیرین بشویند! یا باید وطن را تکه‌تکه می‌دیدند یا باید تن خود را! انتخاب‌شان دومی بود! رفتند! با کوله‌باری از ایمان! یکی‌شان شهید فتح‌المبین شد و پیکرش ماند در دشت عباس! یکی‌شان با قایق عاشورا ماند در دل گل و لای هور! یکی‌شان مجنون خورشید جزیره شد! یکی‌شان رمل‌نشین وادی مقدس فکه شد! و هر یک، جایی و جبهه‌ای! 

حالا اما به همت بچه‌های تفحص، باز هم گروه دیگری از این مردان آسمانی به شهر برگشته‌اند! 

از آن روز که ما حتی برای تهیه سیم‌خاردار هم مشکل داشتیم، تا امروز که سامانه سوم خردادمان دنیا را مات و مبهوت کرده؛ 

از آن روز که در گیر و دار تیر و ترکش‌های ۲ کربلای ۴ و ۵ بودیم، تا امروز که به همان راحتی مشهد، کربلا می‌رویم؛ 

از آن روز که در کوچه‌های تنگ و تاریک باید دنبال توپ هفت‌سنگ می‌دویدیم، تا امروز که معروف اول والیبال دنیاییم؛ 

از آن روز که تجهیزات پزشکی‌مان بعضا کفاف جراحت رزمندگان غیورمان را نمی‌داد، تا امروز که در سلول‌های بنیادی و نانو و مغز و اعصاب و قلب، مفتخر به عالی‌ترین پیشرفت‌ها هستیم؛ 

از آن روز که هر شب، موشک می‌خوردیم، تا امروز که فوق مدرن‌ترین و گران‌ترین پهپاد کاخ سفید هم ذیل قدرت نظامی ما تعریف می‌شود؛ 

همه و همه را مدیون همین شهداییم! هر جا دختر و پسر ایرانی، خوش می‌درخشد و پرچم مقدس وطن را بالا می‌برد، این از صدقه‌سر جوانانی است که دست از جان شیرین شستند و رفتند! 

نمی‌گویم مشکل نداریم لیکن نیک اگر بنگری، همه مشکلات‌مان از فاصله‌ای است که میان ما و شهدا افتاده! 

اگر در حوزه رعایت بیت‌المال و مراقبت از اخلاق اقتصادی، گاه روبه‌رو با اخبار روی مخی چون فیش‌های نجومی می‌شویم، این یعنی جدایی فلان مسئول و بهمان متصدی از شهدایی که با پوتین پاره می‌جنگیدند تا اندازه یک پوتین، یک لباس، یک قاشق و یک بشقاب، کمتر از سفره انقلاب بردارند!

?????????????

شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:30:00 ب.ظ ]




اتفاقی جالب در تفحص یک شهید…

 

خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا…??

 

?شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ….

 

?شهید سید مرتضی دادگر?

 

?می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران…..

 

?علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم….

 

?یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان…. بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم….

 

?یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم…. سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین… تا اینکه…. 

 

?تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد… آشوبی در دلم پیدا شد… حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم … نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم….

 

?با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم…. 

? بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد….

?شهیدسیدمرتضی‌دادگر…?

 فرزند سید حسین… اعزامی از ساری… گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من…. 

?استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم….. 

?قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند…. 

?با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم…. 

?"این رسمش نیست با معرفت ها… ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم…. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم…. ” گفتم و گریه کردم…. 

?دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید… بی ادبی و جسارتم را ببخشید… » 

 

?وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم…. هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام…. با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده…

 

?لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم…. به قصابی رفتم… خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 

?بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است… به میوه فروشی رفتم…به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم… جواب همان بود….بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است… 

 گیج گیج بودم… مات مات… خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟  

 

?وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته …. با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد…. 

 

?جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم…. اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 

 

?همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود…. بخدا خودش بود…. کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود…. به خدا خودش بود…. گیج گیج بودم…. مات مات…. 

کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم… مثل دیوانه ها شده بودم…. عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم…. می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز…..؟ 

 

?نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم…مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم….  

?شهید سید مرتضی دادگر…. فرزند سید حسین… اعزامی از ساری…  

وسط بازار ازحال رفتم…

 

?ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون?

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:29:00 ب.ظ ]




یک عمـر تنت بود اگـر رخت امیری

یک غصه تو را برد همه عمـر اسیری

سربسته بگو از غم خود در دو سه جمله

از کـودکـی خویش بگو از سر پیـری

یک بار نشد راحت و آسوده بخوابی

در خواب نوای “نزن ای پست” نگیری

وقتی که روی تشت، جگرهای تو می ریخت 

دیـدنـد که هـر پاره شده زخـم ز تیـری 

زخمی که همه از غم آن کوچه ی تنگ است 

این غـصـه تو را برد هـمـه عمـر اسیری

تا مـادر تو #فـاطمه در کوچه زمین خورد

آلالـه ی عـمــر تـو در آن ثانـیـه پژمـرد

#نـوكــر_نـوشـت:

#حـسـن_جـان

پنج شنبه  هاست هوایم عجیب بیش از حد

شده است ذکرمن امن یجیب بیش ازحد

حسنـی_ها دوباره دلتنگنـد

بـرای غـربت شـاه غـریب بیش از حـد

صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين

#

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:26:00 ب.ظ ]