عده‌ای فقط در آسمان‌ها دنبال خدا مي گردند، هر زمان که با او کار دارند. يا او را در درون می‌جوییم و يا در بيرون، گاهي در نهان و گاهي در آشکار؛ غافل از این‌که نمی‌توان خدا را پارچه پارچه کرد بلکه او را بايد يک پارچه ديد.

 

خواهي که تا بيابي، يک لحظه‌ای مجويش

خواهي که تا بداني، يک لحظه‌ای مدانش

چون در نهانش جويي، دوري از آشکارش

چون آشکار جويي، محجوبي از نهـانـش

چون ز آشکار و پنهان، بيرون شدي به برهان

پاها دراز کن خوش، مي خسب در امانش

(مولانا)

خداوند همه جا حاضر است و عالم محضر اوست.

 او فقط خداي آسمان‌ها نيست، همان‌گونه که در ناخودآگاهي انسان جايگاه او را فقط در آسمان‌ها براي ما حک کرده‌اند و او را نزديک تر از رگ گردن نمي بينيم،

 حتي او را در کنار خود و در روي زمين هم حس نمی‌کنیم و…

خدا متعلق به همه‌ی مکان‌هاست؛ اما انسان جايي که نيازمند است، او را مورد خطاب قرار می‌دهد و در جايي که احساس نيازي به او نمی‌کند؛

 کاري هم با او ندارد.

خدا متعلق به همه‌ی زمان‌هاست و انسان بازهم او را براي زمان‌های خاصي می‌خواهد و….

خلاصه این‌که انسان برداشت بسيار ناقصي از خداوند دارد و همين باعث شده که نتواند پاسخ مناسبي از ارتباط با او داشته باشد و…

پايه ي فکري مشترک همه‌ی انسان‌ها، موضوع شناخت و نحوه‌ی نزديکي به خداوند است و خدا يک تعريف بيشتر ندارد که در بين همه‌ی انسان‌ها، مشترک است.

 

راه تو به هر روش که پويند، خـوش اسـت

وصل تو به هر جهت که جويند، خوش است

روي تو به هر ديده که بينـنـد، نـکـوسـت

نام تو به هر زبان که گـوينـد، خوش اسـت

 

(شيخ ابوسعيد ابوالخير)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...