بیت الزینب


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو


 



 

?#پرسش

 

❔چرا در ماه #رمضان با کسانی که #علنا روزه خواری می کنند برخورد می شود ❗️مگر افراد #آزادی ندارند❕آیا برای این برخورد کردن مستند روایی وجود دارد❕❕

 

 

?#پاسخ?

 

?در این شکی نیست که روزه خواری ماه #رمضان عمل بسیار #شنیع و زشتی تلقی می شود  تا آنجا امام صادق علیه السلام فرمود:

 

« هر کس یک روز از ماه رمضان را ، روزه #خواری کند ، روح #ایمان از او خارج می شود»

 

?#الفقیه ج2 ص118

 

?در روایات متعددی وارد شده است که باید با این گونه افراد برخورد شود و این افراد مشمول #تعزیر و مجازات می شوند ؛

 

?#وسائل الشیعه ج10 ص248 باب2

 

?این محدودیت  #منافاتی با آزادی انسان در دینداری ندارد. هر فردی  #مختار است که مسلمان شود یا نه؛ ولی در محیط اجتماعی تابع #قوانین و سنت های جامعه است.

 

? روزه خواری در انظار #مردم از حالت فردی و شخصی به حالت اجتماعی در می آید که افراد در جامعه مجاز به انجام هر کاری نیستند. هر فردی در #منزل خود می تواند روزه خوار ی کند که اگر بدون عذر باشد گنهکار است؛ ولی روزه خواری در اجتماع، موجب تضییع #حقوق دیگران و بی حرمتی به عقاید افراد جامعه و ریختن قبح #گناه می گردد و به تدریج روزه خواری برای سایر افراد جامعه نیز رنگ عادی را به خود می گیرد. زیرا بین عمل حرام و تظاهر به عمل حرام تفاوت است.

 

 

?در نتیجه هیچ فردی اعم از مسلمان و غیر مسلمان، مسافر و غیر مسافر حق #روزه_خواری در انظار عمومی را ندارد. هر شخصی که در فضای کشور اسلامی زندگی می کند باید به این قانون #احترام بگذارد.فرد روزه خوار علاوه بر بی حرمتی به احکام و قوانین اسلامی، به صورت علنی و آشکار بیان می کند که رعایت #حقوق دیگران، برایش اهمیتی ندارد؛ لذا مستوجب عقوبت است.

 

 

? زندگانی دسته جمعی برای افراد بشر دارای #فواید وبرکات فراوانی است ولی در مقابل آن محدودیت هایی نیز برای او #ببار می آورد 

 

?در زندگی #اجتماعی سرنوشت افراد بهم مربوط است وافراد در سرنوشت هم اثر دارند . در اجتماع چیزی به عنوان « #ضرر_فردی »وجود ندارد و هر زیان فردی امکان این را دارد که به صورت یک «#زیان اجتماعی» درآید وبه همین دلیل منطق وعقل به افراد اجازه می دهد که در پاک نگه داشتن محیط زیست خود از هرگونه تلاش و کوششی خود داری نکنند

 

?#پیامبر گرامی فرمود:

 

” یک فرد گنهکار در میان #مردم همانند کسی است که با جمعی سوار #کشتی شود و به هنگامی که در وسط دریا قرار گیرد تبری برداشته وبه سوراخ کردن موضعی که در آن  نشسته بپردازد و هرگاه به او اعتراض کنند در جواب بگوید من در سهم خود تصرف می کنم اگر دیگران اورا از این عمل خطرناک باز ندارند طولی نمی کشد که آب دریا به داخل #کشتی نفوذ کرده ویکباره همگی در دریا غرق می شوند»

 

? #مسند احمد ج4 ص268

 

? #نهج الفصاحه ص836

 

? پیامبر گرامی با این مثال جالب منطقی بودن وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را مجسم ساخته و حق نظارت  بر اجتماع و برخورد با هنجار شکنان اجتماعی را یک حق طبیعی که ناشی از پیوند سرنوشت ها است می داند 

 

?#تفسیر نمونه ج3 ص38 

 

?روشن است که اگر این #محدودیت ها نباشد به تدریج قبح گناه ریخته و ارتکاب گناه برای افراد آسان میشود 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-03-09] [ 03:57:00 ق.ظ ]




?????????

 

روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..

 

که شخصی باعجله  آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد…

 

با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود…!

 

به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.

ایشان پرسیدند: 

 

چه کار می کردی؟ ….

 

 گفت: هیچ.

 

فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟

 

گفت: نه!  (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!

 

آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟

 

گفت: نه!

 

آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی…!

 

گفت: نه آقا اشتباه دیدید!

 

سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟

 

 

گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!

 

 

 

این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت…

 

تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند،  ایشان با حال خاصی می فرمود: 

 

من یاغی نیستم

 

خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم… نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!… 

 

فقط اومدیم بگیم که:                         

 

خدایا ما یاغی نیستیم….

بنده ایم….

 

اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده…..

 

لطفا همین جمله را از ما قبول کن.

 

الهی و ربی من لی غیرُک

?????????

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:56:00 ق.ظ ]




 صیانه ماشطه»، آرایشگر دختر فرعون و همسر حزقیل (مردی که در قرآن کریم، از او به عنوان «مؤمن آل فرعون » یاد شده) بود. 1 این بانو، در ثبات ایمان و صبر و تحمل، کاری کرد که نظیر آن در تاریخ، کمتر دیده شده است. در کتاب «خصائص الفاطمیه » روایت شده که در دولت حقّه امام زمان (عج) سیزده زن برای معالجه مجروحان، به دنیا رجعت می کنند؛ که یکی از آن ها صیانه ماشطه است. در اینجا به گوشه ای از زندگی این بانوی بزرگوار اشاره می کنیم:

 

 

روزی صیانه مشغول آرایش و شانه کردن موی دختر فرعون بود. ناگاه شانه از دست او افتاد خم شد و هنگام برداشتن آن، گفت: «بسم الله ». دختر فرعون به او گفت: «آیا پدر مرا می گویی؟» صیانه گفت: «خیر، بلکه کسی را می گویم که پروردگار من و پروردگار تو و پدر توست». دختر فرعون گفت: «حتماً این حرف تو را به پدرم خواهم گفت». صیانه هم گفت: «بگو، من هیچ ترسی ندارم«.

 

دختر فرعون این جریان را اطلاع پدرش رساند. آتش خشم فرعون مشتعل گشت و دستور داد تا صیانه و فرزندانش را حاضر کنند. به او گفت: «پروردگار تو کیست؟» صیانه گفت: «پروردگار من و تو، «الله» است». هر چه فرعون خواست او را از این عقیده منصرف کند، نتوانست. به او گفت: «اگر از این عقیده ات دست برنداری، تو و فرزندانت را در آتش می سوزانم». صیانه گفت: «بسوزان، مرا باکی نیست. فقط از تو می خواهم که پس از سوزاندن، استخوان هایمان را جمع کنی و آن ها را دفن نمایی». فرعون گفت: «این خواسته ات را به خاطر حقی که بر ما داری اجابت می کنم«.

 

دستور داد تنوری از مس ساختند و در آن آتش افروختند. یک پسر او را در آتش انداختند تا آن که کاملاً سوخت و آن زن نگاه می کرد. بقیه فرزندانش را نیز در آتش انداختند؛ تا این که نوبت به طفل شیرخواره رسید. حال صیانه منقلب شد. در آن حال، کودک شیرخواره به زبان آمد و گفت: «ای مادر! صبر کن که تو بر حق هستی و بین تو و بهشت، یک گام، بیشتر نیست.«

 

پس طفل را با مادرش در تنور انداختند و سوزاندند.

 

گر ببینی یک نَفَس حُسن وَدود                   اندر آتش افکنی جان و وجود2

 

در آن حال، «آسیه » همسر فرعون دید که ملائکه، روح صیانه را به آسمان می برند و چون این صحنه را دید، یقین و اخلاص و تصدیق او زیادتر شد.

 

در همین هنگام، فرعون بر آسیه وارد شد و از آن چه با صیانه کرده بود، خبر داد. آسیه گفت: «وای بر تو ای فرعون! چه چیز تو را بر خداوند جلّ و علا جرأت داده و جسور نموده؟!» فرعون گفت: «شاید تو هم به جنونی که دوستت مبتلا شده بود، گرفتار شده ای!» آسیه پاسخ داد: «من به جنون مبتلا نشده ام؛ ولیکن به خداوند جلّ و علا ـ که پروردگار من و تو و عالمیان است ـ ایمان آوردم». فرعون، مادر آسیه را حاضر کرد و به او گفت: «دخترت دیوانه شده؛ به او بگو به خدای موسی عکافر شود و گرنه قسم می خورم که مرگ را به او بچشانم«.

 

مادر با دخترش خلوت کرد و از او خواست تا با خواسته فرعون همراه شود و امرش را در کفر به خدای موسی عبپذیرد؛ اما آسیه نپذیرفت و گفت: «آیا به پروردگار متعال کافر شوم؟ به خدا قسم هرگز چنین کاری را نخواهم کرد«.

 

فرعون دستور داد تا دست ها و پاهای آسیه را به چهار میخ کشیدند و آسیه هم چنان در عذاب و رنج بود تا روحش به اعلی علیین و نزد خداوند پرواز کرد. 3

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 -1سوره مؤمن، آیه 28؛ «و قال رجل مؤمن من آل فرعون«.

 -2دفتر چهارم مثنوی.

 -3بحارالانوار، ج 13، ص 163و 164؛ حیاة القلوب، ج 1، ص 243؛ ریاحین الشریعة، ج 5، ص 153.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-03-07] [ 01:29:00 ب.ظ ]




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:25:00 ب.ظ ]




حضرت فاطمه عليهاالسلام   إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا وَلایُبالى .  همانا خداوند متعال تمامى گناهان بندگانش را مى آمرزد و از كسى باكى نخواهد داشت . تفسیر التّبیان : ج 9، ص 37، س 16

حضرت فاطمه عليهاالسلام 

إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا وَلایُبالى . 
همانا خداوند متعال تمامى گناهان بندگانش را مى آمرزد و از كسى باكى نخواهد داشت .
تفسیر التّبیان : ج 9، ص 37، س 16

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-03-04] [ 07:18:00 ب.ظ ]




 سلام بر مولای من “مهدی” و سلام بر مادرش"فاطمة الزهرا” و سلام بر منتظران پاکدامنش… 
و بر غیرتِ آسمانی‌ات تبریک… 
خوشحالم که در این جامعه‌ی امروزی تنها نیستم… 
که در این غوغای آخرالزمان همدردی هست که بداند چه می‌نویسم…

باید نگاهم را زینبی کنم.

 

من یکی از حَواهای زمینم ولی از نوع فاطمی نَسَبَش 
از نوعِ زینب نشانَش و از نوع مهدی نَمایَش… 
دلگیر بودم که چرا من هم مانند مولایم مهدی غریب مانده‌ام 
در این زمانه، تا کسی مرا با امانتِ فاطمه (چادر) می‌بیند 
روی از من بر می‌دارد و به دخترکان هزار رنگ دنیا چشم می‌دوزد… 
دلگیر بودم چرا مرا نمی‌بینند… 
آخر… 
من لیلة القدرِ عاشورایی زینب را همیشه به سر دارم و عاشقانه دوستش دارم 
هر چند در این فصلِ بهاری و تابستانِ بعدش کمی گرمایَ حجابم مرا به شور می کِشاند ولی رهایش نخواهم کرد… 
اینان به سانِ زلیخا زندگی می کنند و من مانند “زینب “… 
اینان به سان زلیخا دلدادگی می کنند و من مانند “فاطمه “… 
هنوز هم در فکرم، چه شد دل مولایم علی را شیفته‌ی زیبایی خود کرد… 
الگوی بی مانندِ من در زمین زینب است که اگر آتش هم دامن گیرم شود، حجاب م را رها نخواهم کرد… 
می‌خواهم اگر فردایِ محشری بر پا شد و من، فاطمه را دیدم، شرمگین نگاهش نباشم… 
می‌خواهم اگر فردای محشری بر پا شد و من، زینب را دیدم، با افتخار بر چشمانش نگاه کنم 
باید نگاهم را زینبی کنم، که جز زیبایی نبینم… 
مولایم مهدی در غربت تنها مانده و اهلِ زمین در فکرِ نقاشی صورت و ظاهر خویش‌اند… 
اهلِ زمین محتاجِ دعای عارفانه‌ی تواَند مهدی جان 
برای حواهای زمینی دعایی کن مولای من 
که عطر و رنگ “فاطمی” بگیرند و غیرتِ “زینبی".

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:09:00 ب.ظ ]




 

?ده چیز ٬ ده چیزدیگر را مےخورد :

➊نیکے بدی را

➋تڪبرعلم را

➌توبه گناه را

➍دروغ رزق را

➎عدل ظلم را

➏غم عمررا 

➐صدقه بلارا

➑خشم عقل را

➒پشیمانے سخاوت را

➓غیبت حسن عمل را

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:47:00 ب.ظ ]