بیت الزینب


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو


 



?” حدیـــــثِ ….

 

 

 پيامبر صلى اللہ عليہ و آله:

 

لا ضَرَرَ وَ لا اِضرارَ فِى السلامِ، فَالاِسلامُ يَزيدُ المُسلِمَ خَيرا وَ لا يَزيدُهُ شَرّا؛

 

 

در اسلام هيچ ضررى نيست و ضرر زدن بہ ديگران نيز ممنوع است، پس اسلام بہ مسلمان خير میرساند و شر نمیرساند.

 

?(الفقيہ، ج ۴، ص ۳۳۴، ح ۵۷۱۸)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-12-22] [ 06:54:00 ب.ظ ]




حسادت و ريشه هاى آن از نگاه قرآن

حسادت اخلاقى است كه از سوى همگان زشت و ناپسند شمرده مى شود؛ و حتى كسانى كه خود هر ازگاهى دچار اين حالت مى شوند حسادت ديگرى به خود يا ديگران را ناپسند و دور از اصول اخلاقى مى شمارند. اين حالت در برخى به شكل حال و در ديگرى به شكل مقام ظاهر مى شود.

به اين معنا كه برخى از انسان ها در يك فرآيند زمانى به علت عدم چيرگى بر نفس اماره خويش به بيمارى حسادت دچار مى شوند و توان مقابله روحى و روانى با آن را ندارند و اين حالت در آنان مقيم مى شود. عده اى ديگر هم به جهاتى ممكن است دچار حسادت شوند اما مهار و كنترل نفس اماره موجب مى شود تا به شكل بيمارى و مقام در آنان در نيايد.

حسادت كه به معناى آرزوى زوال نعمتى در ديگرى است در حوزه روان شناسى اجتماعى واكنش هاى بسيار خطرناكى به همراه دارد. به گونه اى كه مى توان گفت خاستگاه بسيارى از نابهنجارى هاى رفتار فردى و جمعى مى تواند حسادت به شكل حال و يا مقام باشد. به اين معنا كه حسادت در حوزه اخلاقيات موجب مى شود تا شخص از درون دچار افسردگى و حقارت و خشم و مانند آن شود و از اين كه نعمتى را در ديگرى مى يابد ناخشنود شود و اين مسئله در روحيات وى تأثير سوء و زشت بگذارد؛

به يقين بازتاب ها، كنش ها و واكنش هاى حسود در حوزه عمل اجتماعى سخت تر و زشت تر مى باشد و آثار آن در كاهش ضريب امنيت اجتماعى خود را نشان مى دهد. كنش هاى خطرناك و واكنش ها و رفتارهاى خطرساز چون آدم ربايى، اهانت، تهمت، تخريب، قتل و نابهنجارى هاى ديگر ريشه در حسادت دارداز اين رو بازخوانى حسادت در آموزه هاى قرآنى و توجه به تحليل قرآن در حوزه روان شناسى اجتماعى، مى تواند براى فهم مشكل و سازوكارهاى رهايى از آن مفيد و سازنده باشد در اين نوشتار كه در دو قسمت تقديم خوانندگان عزيز مى شود كوشش بر آن است تا تحليل قرآن نسبت به مسئله حسادت و بازتابهاى آن در حوزه عمل اجتماعى و روان شناسى اجتماعى و نيز زمينه هاى بروز و ظهور حسادت از نگاه قرآن مورد بررسى و كنكاش قرارگيرد كه با هم قسمت نخست آن را از نظر مى گذرانيم.

 

حسادت، خاستگاه نابهنجارى هاى اجتماعى

حسادت مى تواند در حوزه اخلاق فردى و اجتماعى بازتاب ها و واكنش هاى متضاد و خطرسازى را بيافريند. قرآن به صراحت در جاهاى مختلف به اين مسئله توجه داده و با بيان مصاديق عينى و تأثيرات مخرب و زيانبار آن كوشيده تا شخص را براى رهايى از اين رذيلت اخلاقى و نابهنجارى زشت به تلاش و تكاپو وادارد.

در تحليل قرآنى به خطرساز بودن حسادت نسبت به آدمى اشاره مستقيمى شده است. در آيه1 و 5سوره فلق، حسد را يكى از خطرهاى تهديدكننده آدمى مى شمارد و پناه جويى به خدا را براى محافظت از آن مطرح مى سازد و مى فرمايد: «قل اعوذ برب الفلق* … *و من شر حاسد اذا حسد»(سوره فلق).

اين آيه خطر حسادت را در هنگام اقدام عملى حسود، شديدتر ارزيابى مى كند؛ زيرا هنگامى كه شخص، حسادت را به عنوان يك واكنش روانى و روحى در خود پديد مى آورد تنها آرزوى زوال نعمتى از ديگرى را دارد ولى هرگاه از اين فراتر رود و خود مستقيم بكوشد تا نعمتى را از شخص زايل كند و يا از ميان بردارد در اين هنگام است كه رفتارهاى خطرساز و نابهنجارى هاى رفتارى را بروز مى دهد.

حسادت تا زمانى كه روحى و روانى است تنها به شخص حسود آسيب مى رساند و او را دچار افسردگى و خودباختگى و حقارت و بى اعتمادى به خود مى كند و به گونه اى نهان و مخفى است اما زمانى كه وى را تحت كنترل و مهار خويش در آورد، به شكل نابهنجارى هاى رفتارى و و اكنش هاى عملى و اقدامات عينى بروز و ظهور مى كند كه در اين حالت بسيار خطرناك مى شود.

 

پيچيدگى مسأله حسادت

مشكلى كه در مساله حسادت وجود دارد اين است كه رفتارها و نابهنجار ى هاى شخص قابل شناسايى و رويت است ولى انگيزه هاى آن مخفى مى باشد. اشخاصى كه در معرض حسادت عملى قرار مى گيرند و يا ناظر اقدامات عملى حسود هستند نمى توانند تحليل درستى از علل و انگيزه هاى رفتارهاى نابهنجار و خطرساز شخص داشته باشند به ويژه آن كه شخص حسود در بسيارى از مواقع به جهت آن كه حسادت را امرى زشت و ناپسند مى شمارد و يا جامعه را نسبت به آن سخت و تند مى يابد رفتارهاى خويش را توجيه و انگيزه ها و علل ديگرى را براى رفتارهاى نابهنجار و خطرساز خويش برمى شمارد. به اين معنا كه هرگز به طور مستقيم به علت رفتار نابهنجار و خطرساز خويش اشاره نمى كند و آن را توجيه كرده و علل و انگيزه هاى واهى ديگرى را برمى شمارد. از اين روست كه مخفى و نهان بودن حسادت حسودان مساله را پيچيده و توان تحليل درست و بازسازى رفتارى را از ديگران مى گيرد.

 

ويژه بودن حسادت

قرآن حسادت را ازشرها و امور زشت و نابهنجارى مى شمارد كه از نظرى، خاص و ويژه است و از بدى ها و زشتى هاى ديگر به جهاتى مهم تر و قابل درنگ تر است. شايد يكى از علل ويژه بودن اين شر و زشتى، ويژگى مخفى بودن آن است كه امكان تحليل و داورى و بازپرورى را از مربيان و جوامع مى گيرد. (سوره فلق آيات 1 و2 و 5)

قرآن در تحليل خويش به ابعاد هنجارى آن بيش تر توجه مى دهد و آيات بسيارى به اين مساله اختصاص دارد.

زيرا ابعاد هنجارى و رفتارى آن نه تنها شخص را دچار خطر مى سازد. بلكه ديگرى و حتى جوامع را تهديد مي كند.

پنهان بودن علل رفتارهاى نابهنجار برخاسته از حسادت، اين امر را تشديد مى كند و توان مقابله را از شخص و يا ديگرى مى گيرد و امكان بازسازى را از ميان مى برد. از اين رو قرآن حسادت را از صفات نكوهيده و زشتى بر مى شمارد و از همگان مى خواهد تا خود را از اين حالت و يا صفت رهايى بخشند.

بسيار ديده شده است كه زن و مردى نسبت به نعمت و خيرى در دست ديگرى واكنش هاى منفى در گفتار و عمل خود نشان مى دهند. حسودان بيش تر واكنش خود را به شكل آرزو مطرح مى سازند و مى گويند اى كاش ما هم از فلان نعمت برخوردار بوديم و اگر ما اين نعمت را داشتيم چه ها كه نمى كرديم.

قرآن کریم با اشاره به مساله مشيت و اراده و تقسيم نعمت ها در ميان بندگان و آفريدگان به اين دسته از انسان ها هشدار مى دهد كه چنين آرزويى را نكنند و بدانند كه براى هر كسى نصيبى از روزى و نعمت است كه از آن برخوردار مى باشند.

بنابر اين آرزوى نعمتى كه در دست ديگرى است امرى نادرست و نكوهيده است و نمى بايست از سوى كسى طرح شود. چنانکه در قرآن مجید آمده است: «وَ لَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ  لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ  وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ ممَِّّا اكْتَسَبنْ‏َ  وَ سَْلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ  إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ عَلِيمً»(سوره نساء آيه 32)

تاكيد قرآن در سوره فلق براى پناه جويى به خدا به جهت در امان ماندن از شر حسود به ويژه در زمانى كه اقدام عملى براى به دست آوردن و يا زوال نعمت مى كند خود بيانگر آن است كه از نظر قرآن و تحليل آن تا چه اندازه حسادت به ويژه به شكل عملى آن زشت و حتى خطرساز است.

درآيه 54 سوره نساء نيز از مردمان مى خواهد كه نسبت به عطا و فضل الهى به ديگران حسادت را پيشه خويش نكنند و از حسدورزى نسبت به ديگرى خوددارى ورزند كه امرى ناپسند است؛ «أَمْ يحَْسُدُونَ النَّاسَ عَلىَ‏ مَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ  فَقَدْ ءَاتَيْنَا ءَالَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَةَ وَ ءَاتَيْنَاهُم مُّلْكا عَظِيمً».

درحقيقت استعاذه جويى به خدا و لزوم پناه بردن به خدا از شر حسودان كه حكم و دستورى الهى است خود بيانگر آن است كه اين حالت تا چه اندازه ناپسند و دور از اخلاقيات آدمى و صفات پسنديده انسانى است. (سوره فلق آيات 1 و 5)

در تحليل قرآنى، حسودان بدترين مخلوقات و آفريده هاى خداوندى هستند. به ويژه كسانى كه حسادت در ايشان به شكل مقام و صفت درآمده و درشكل اقدام عملى بروز و ظهور مى يابد.

از اين رو از مردمان خواسته شده كه از چنين موجودات و افرادى كه شرارت حسادت جزو ذات و صفت دوم ايشان شده است به خدا پناه برند كه رفتارهاى زشت آنان را جز خداوند نمى تواند دفع كند.بخاطر نهان بودن شر حسادت است كه خداوند به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور مى دهد كه براى رهايى از آسيب ها و خطرهاى آن به خدا پناه برد كه تنها او عالم به دل ها و اسرار مردمان است و مى تواند شر ايشان را به خودشان بازگرداند.

 

حسودان، مارهاى در آستين

در حقيقت كسانى كه حسادت مى ورزند به جهت مخفى بودن كينه و عداوت ايشان همانند ابليس، خطرناك و غير قابل پيش بينى هستند و به انسان از پشت خنجر مى زنند. از پيش رو دوست و از پس رو دشمنان غدار و مارهاى در آستين هستند كه هراز گاهى كه فرصت بيابند نيش خويش را مى زنند و آسيب هاى خطرناك بر آدمى وارد مى سازند.

زشتى حسادت تا بدان جا است كه خشم خداوند را برمى انگيزد و به كسانى كه كفر و ناسپاسى شان برخاسته از حسادت است هشدار مى دهد كه از ايشان بسيار خشمگين است و به شدت آنان را به خاطر آن كه تنها به جهت حسادت، كفر پيشه كردند عذاب مى كند. «بِئْسَمَا اشْترََوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَن يُنزَِّلَ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ عَلىَ‏ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ  فَبَاءُو بِغَضَبٍ عَلىَ‏ غَضَبٍ  وَ لِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِي»(سوره بقره آيه 90)

حسادت، خاستگاه كفر و ناسپاسى به اين معنا كه خاستگاه كفر و ناسپاسى نسبت به خدا و حتى كسانى كه به آنان محبت مى ورزند مى تواند حسادت باشد و شخص تنها به اين جهت حاضر به پذيرش حق و اسلام و ايمان و شكر نيست كه نسبت به شخصى كه وى را به اين امور دعوت مى كند حسادت مى ورزد. از اين رو كفر برخاسته از حسادت كه تنها انگيزه روحى و روانى دارد از نظر قرآن بدتر و زننده تر است و مى بايست شخص را عذابى سخت كرد.

اشخاصى كه تنها از روى حسادت كفر مى ورزند و حاضر به پذيرش حق نمى باشند افرادى بسيار زشتكار هستند؛ زيرا از حق و حقيقت تنها به خاطر تمايلات نفسانى دست مى شويند. از اين رو خشم الهى را نسبت به خود برمى انگيزند كه عامل و علتى سخيف ايشان را به اين سو كشانده است.

حسادت مشركان عصر بعثت نسبت به مومنان موجب شده بود كه ايشان دست از ايمان بردارند و راه گمراهى را درپيش بگيرند.

البته قرآن توضيح مى دهد كه جهل و نادانى مشركان به نقش مشيت الهى، عامل اصلى حسادت آنان نسبت به مومنان بوده است. زيرا آنان به جهت نادانى نسبت به قدرت الهى و نيز تقسيم نعمت در ميان بندگان بر پايه علم و حكمت، گمان هاى ناروايى نسبت به مومنان كرده و بر اساس اين تحليل نادرست به مؤمنان حسادت ورزيده و حتى در شكل اقدام عملى آن را بروز مى دادند. «مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَبِ وَ لَا المُْشْرِكِينَ أَن يُنزََّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيرٍْ مِّن رَّبِّكُمْ  وَ اللَّهُ يخَْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ  وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِي»(سوره بقره آيه 105)

 

ناآگاهى از نقش مثبت الهى، عامل ایجاد حسادت

از نظر قرآن ناآگاهى و نادانى نسبت به نقش مشيت و اراده الهى، عامل مهمى براى ايجاد حسادت در بسيارى از مردمان حتى در امور دينى مى باشد. از اين رو حسادت و بدخواهى منافقان در حق پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و يا مؤمنان و رفتارهاى زشت آنها را به جهل و نادانى آنان نسبت مى دهد: « فَمَا لَكمُ‏ْ فىِ المُْنَافِقِينَ فِئَتَينْ‏ِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُم بِمَا كَسَبُواْ  أَ تُرِيدُونَ أَن تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ  وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تجَِدَ لَهُ سَبِيل»(سوره نساء آيه 88، و نيز آیه «…وَ مَا نَقَمُواْ إِلَّا أَنْ أَغْنَئهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ  فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيرًْا لهَُّمْ  وَ إِن يَتَوَلَّوْاْ يُعَذِّبهُْمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَ…» سوره توبه آيه 74)

در مسئله يهوديان و علت عدم پذيرش اسلام از سوى ايشان نيز خداوند همين مسئله را مطرح مى سازد و بيان مى كند كه چگونه جهل و نادانى و خود بزرگ بينى ايشان موجب شده تا نسبت به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حسادت ورزند و به او ايمان نياورند. يهوديان كه آرزو داشتند آخرين پيامبر از نسل آنها باشد به مدينه كوچ و در آنجا ساكن شده بودند و سده ها به اين آرزو بودند تا از نسل ايشان آخرين پيامبر ظهور كند ولى وقتى اين پيامبر از نسل اسماعيل برادر اسحاق ظهور و اعلام رسالت و نزول جبرئيل و قرآن كرد حسادت ايشان نسبت به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برانگيخته شد. (سوره بقره آيه 90 و سوره نساء آيات 51 و 54). 1

 

علت کفر يهوديان

قرآن در تحليل خويش از علت كفر يهوديان به اين نكته اشاره مى كند كه همسويى يهوديان با كافران و حتى تأييد عقايد باطل مشركان و كافران از سوى ايشان ريشه در حسادت آنان نسبت به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دارد. (سوره نساء آيه 51 و 54) در حقيقت يهوديان از اين كه خداوند به پيامبرى از نسل اسماعيل تفضل كرده است و وى از سوى خداوند برگزيده شده حسادت ورزيده و به دشمنى با او و دوستى با دشمنان خود و پيامبر اقدام كردند.2

اين در حالى است كه در تحليل قرآنى مقامات اعطا شده به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از تفضل و مشيت الهى است و خداوند هر كه را خواست بزرگ دارد و ملك و مال دهد و هر كه را خواهد خوار و ذليل كند: تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير.

 

بخل، محصول حسادت

از ديگر نابهنجارى هاى اجتماعى كه خاستگاه آن از نظر قرآن، حسادت است مى توان به نابهنجارى بخل اشاره كرد. خداوند در آيات 51 و 53 و 54 سوره نساء با اشاره به بخل يهوديان، ريشه آن را حسادت آنان برمى شمارد و تبيين مى كند كه چگونه حسادت مى تواند به اشكال مختلفى چون بخل در عمل انسانى بروز و ظهور كند و نابهنجارى ها را در جامعه گسترش داده و دامن زند.

قرآن اين گروه افراد را به جهت رفتارهاى نادرستشان سرزنش مى كند و از ايشان مى خواهد كه دست از حسادت بردارند و هشدار مى دهد كه ادامه اين روند مى تواند موجبات محروميت آنان از فضل الهى و حتى محروم شدن از كمك ها و امدادهاى الهى را فراهم كند.(سوره نساء آيات 51 تا 54)

 

دو نمونه از حسادت در قرآن

از نابهنجارى هاى اجتماعى كه خاستگاه آن حسادت است مى توان به رفتارهاى خطرسازى چون قتل از سوى حسود اشاره كرد. بسيارى از كسانى كه دچار بيمارى مزمن و سخت درمان حسادت مى شوند به جهت آن كه آن را در درون خويش مخفى و نهان مى سازند و به عقده تبديل مى شود نمى توانند خود را مديريت و كنترل نمايند و از اين رو گاه حتى دست به قتل كسانى مى زنند كه نسبت به آنان حسادت مى ورزند.

قرآن با بيان دو داستان، رفتارهاى خطرساز قابيل فرزند آدم و برادران حضرت يوسف (علیه السلام) را به حسادت نسبت مى دهد. كينه و حسادت مخفى و نهان اين دو گروه هر چند كه در ظاهر خاستگاه هاى مختلفى دارد ولى ريشه آن احساس برترى و مورد عنايت قرار گرفتن است. كه البته در يكى تحليل واقع بينانه و از روى واقعيت بوده و در گروه دوم تحليل نادرست براساس سوء تفاهم مى باشد ولى در هر حال موجب آن شد كه رفتارهاى خطرسازى را در پيش گيرند.

حسادت قابيل از آن رو بود كه قربانى وى به جهت عدم اخلاص در عمل پذيرفته نمى شود و وى كه خود را سزاوارتر و لايق تر مى شمارد و از نظر خود قربانى ارجمندترى را انجام داده ولى پذيرفته نشده نسبت به هابيل كينه مى گيرد و حسادت خويش را به شكل كشتن برادر نشان مى دهد: «وَ اتْلُ عَلَيهِْمْ نَبَأَ ابْنىَ‏ْ ءَادَمَ بِالْحَقّ‏ِ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الاَْخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ  قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ* لَئنِ بَسَطتَ إِلىَ‏َّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنىِ مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِىَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ  إِنىّ‏ِ أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَلَمِينَ* إِنىّ‏ِ أُرِيدُ أَن تَبُوأَ بِإِثْمِى وَ إِثمِْكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ  وَ ذَالِكَ جَزَ ؤُاْ الظَّالِمِينَ* فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الخَْاسِرِي»(سوره مائده آيه 27 تا 30). 3

اظهار محبت و يا تحليل نادرست برادران از رفتار يعقوب نسبت به يوسف و برادران موجب مى شود تا حسادت ايشان به شكل آدم ربايى و مفقود كردن و يا حتى پيشنهاد قتل ظهور و بروز كند. «قَالَ يَابُنىَ‏َّ لَا تَقْصُصْ رُءْيَاكَ عَلىَ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا  إِنَّ الشَّيْطَنَ لِلْانسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ* …* لَّقَدْ كاَنَ فىِ يُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ ءَايَاتٌ لِّلسَّائلِينَ* إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلىَ أَبِينَا مِنَّا وَ نحَْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِى ضَلَالٍ مُّبِينٍ»(سوره يوسف آيات 5 تا 8)

 

حسادت به آشنايان

اصولا حسادت، نسبت به آشنايان و دوستان اتفاق مى افتد و شخص نسبت به كسانى كه هيچ گونه ارتباطى با آنان ندارد و در حوزه روابط اجتماعى وى قرار نمى گيرند احساس حسادت نمى كند. بنابراين كسانى مورد حسادت شخص قرار مى گيرند كه در حوزه ارتباط و روابط اجتماعى فرد و در محدوده آن قرار دارند. اين ديگران مى توانند ديگران مهمى براى اشخاصى باشند كه با آنان ارتباط دارند. به عنوان نمونه اگر شخصى براى همسر شما مهم تلقى شود و همسر شما وى را به جهاتى بستايد و از او تعريف و تمجيد كند شما نسبت به آن شخص حسادت مى ورزيد؛ زيرا كسى را مى بينيد كه براى همسر شما مهم تلقى مى شود. در بسيارى از خانواده ها پدر و مادر، از فرزندان كسانى كه مى شناسند مانند برادرزادگان و يا خواهرزادگان تعريف و تمجيد مى كنند و آنان را الگوهاى موفقى در زندگى اجتماعى و يا درسى برمى شمارند. در اين حالت است كه فرزند نسبت به آنان حسادت مى ورزد و رفتارهاى بيرون از هنجارهاى اجتماعى نسبت به آنان از خود بروز مى دهد.

بسيار پيش آمده است كسانى كه از سوى پدر و مادر به عنوان اشخاص موفق و خوب ياد شده اند از سوى فرزندان مورد تحقير و اذيت و آزار قرار گرفته اند در حالى كه اشخاص ناظر بيرونى در جست وجوى علت اين گونه رفتارهاى نابهنجار وامانده مى شوند؛ زيرا در بسيارى از موارد علت ها و زمينه هاى بروز اين گونه رفتارهاى نابهنجار در پس لايه هاى متعدد، ناديده گرفته مى شود؛ اما اگر به دقت به زمينه ها و علل واقعى و نه توجيهى اعمال و رفتار نابهنجار توجه شود دانسته مى شود كه ريشه آن چيزى جز حسادت نيست.

در تحليل قرآنى، به اين نكته بارها اشاره شده كه حسادت به جهت مخفى بودن و اين كه همواره در حق آشنايان است بسيار خطرساز و خطرناك و غيرقابل پيش بينى و مهار است. از اين رو تنها راه رهايى به ويژه در اقدام عملى حسود در استعاذه و پناه جويى به خدا است.(سوره فلق)

حسادت هم چنين موجب مى شود تا اشخاص به يك ديگر تهمت بزنند و يا به تخريب يك ديگر بپردازند. حسادت برخى از زنان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) يكى از علل رفتارهاى نابهنجار ايشان نسبت به زن ديگرى بوده به گونه اى كه سوره اى در اين زمينه نازل شده است.

اين ها بخشى از مهم ترين نابهنجارى هاى رفتارى انسان در حوزه عمل اجتماعى است كه خاستگاه و ريشه آن ها حسادت است. اين بدان معنا نيست كه تنها اين بخش از نابهنجارى هاى رفتارى با اين خاستگاه مى باشد. اين امور تنها بخشى از مصاديق عينى و تجربه شده اى است كه در برخى از آيات بدان اشاره شده است .

  • 1.و نيز نگاه كنيد الميزان ج4 ص 376 و مجمع البيان ج 3 و 4 جزء 5 ص 39
  • 2.همان
  • 3.ن.ک تفسير عياشى ج1 ص 312 و نورالثقلين ج1 ص 610


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1395-12-21] [ 05:01:00 ب.ظ ]




؛ بر طبق روایتی از امام جعفر صادق (ع) دو عامل گناه و نیکوکاری در کاهش و افزایش عمر آدمی تاثیر بسزایی خواهند داشت. ایشان در ضمن این روایت می ‏فرمايند: 
 
منْ يَمُوتُ بِالذُّنوبِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَمُوتُ بِالآجالِ وَ مَنْ يَعِيشُ بِالإِحْسانِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَعِيشُ بِالأَعمارِ (1) 

«آنها كه بر اثر گناه می ‏ميرند از آنها كه با مرگ طبيعى از دنيا می روند بيشترند، و آنها كه بر اثر نيكوكارى عمر می کنند از آنها كه با عمر طبيعى زندگى می ‏نمايند زيادترند!» 
 
شرح كوتاه:‏ 

امروزه ثابت شده است كه منشاء بخش قابل توجهى از بيماری ‏هاى جسمى، عوامل روحى و معنوى هستند و يكى از مهم‏ترين این عوامل فشارهاى شديدى است كه از ناحيه وجدان (به سبب انجام گناه) بر روح آدمى وارد می شود. انسان گناهكار در دادگاه وجدان محاكمه شده، با مجازات ‏هاى دردناك معنوى مواجه می گردد و عكس‏ العمل آن در جسم و جان و حتى مرگ و ميرها آشكار می ‏گردد. به عكس، افراد نيكوكار از درونِ وجدان خود تشويق می ‏شوند و همين تشويق معنوى نيرو و نشاط تازه ‏اى به آن ها می بخشد، در حالی که به طول عمر آن ها نیز افزوده می شود. نتیجه آنکه؛ گناه عمر آدمی را كوتاه، و كار حسنه و نيك آن را طولانى می سازد. 
 
 
پی‌نوشت: 
 
(1) امالي طوسي، ص: 305 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:50:00 ب.ظ ]




نفرت شیطان از این گناه

گناهی که شیطان هم از آن متنفر است

یکی از آموزه‌های مهم تربیتی که مورد تاکید مکتب انسان ساز اسلام قرار دارد، ضرورت حفظ حرمت و آبروی دیگران است.

 

اسلام برای حفظ  آبرو و حرمت و شخصیّت مؤمنان اهمیّت زیادی قائل است؛ تا آنجا که حق تعالی در قرآن کریم می‌فرماید:
پس کسی را که خداوند مدافع اوست٬ چگونه انسان به خود جرأت می‌دهد
که پرده‌ از اسرارش بدرد و رازش را فاش کند یا عیبش را آشکار سازد،
و یا بی دلیل به او تهمت وارد نموده و آبروی او را بریزد و به حیثیّتش صدمه برساند (سوره حج آیه 38).

یکی از آموزه‌های مهم تربیتی که مورد تاکید مکتب انسان ساز اسلام قرار دارد،
ضرورت حفظ حرمت و آبروی دیگران و زود قضاوت نکردن درباره هیچ فرد یا اتفاقی است.

این موضوع آن‌قدر مهم است که تجاوز به آبروی دیگران جزو بزرگ‌ترین گناهان محسوب شده
و از طرف خداوند وعده عذاب الیم داده شده است.

پیامبر اکرم (ص) درباره اهمیت این موضوع می‌فرمایند:
“همه چیز مسلمان، از مال، آبرو و خونش بر مسلمان دیگر حرام است.
هرگاه مومن برادر دینی خود را متهم نماید، ایمان او آب می‌شود
و از بین می‌رود.همان طوری که نمک در آب حل می‌شود و از بین می‌رود”.

امام صادق(ع) نیز در جایی به نقل از رسول خدا فرمودند،
خداوند تبارک و تعالی امر کرده است: “هر کس دوستی از دوستان مرا خوار کند، در کمین جنگ با من نشسته است”.

در حدیث دیگری از پیامبر اسلام (ص) آمده است که فرمودند:

«وقتی پروردگارم عزَّوجلّ مرا بالا برد (در معراج) به قومی گذشتم
که ناخن‌های مسین داشتند و صورت و سینه خویش را می‌خراشیدند،
گفتم ای جبرئیل این‌ها چه کسانی هستند؟ گفت:
اینان آن کسانی‌اند که گوشت مردم خورند و از آبرویشان سخن کنند».

 

نفرت شیطان از این گناه

نفرت شیطان از این گناه

 

از این شیوه ناپسند هیچ کس سود نمی‌برد، چرا که اگر این رفتار ضد اخلاقی نهادینه شود
همه از این ابزار علیه رقیبان استفاده خواهند کرد
و در آن صورت این ابزار تبدیل به شمشیر دو لبه می شود که روزی با ما و روزی دیگر علیه ماست.

نظر به اهمیت این مساله و یادآوری عقوبت و گناه این کار برای مومنانی که خود را مطیع دستورات دین می‌دانند
و البته برای کسانی که پنبه در گوش‌های خود کرده‌اند
و بی دلیل برای رسیدن به اهداف خود از ریختن آبروی افراد هراسی ندارند، به حدیث زیر توجه کنید:

امام صادق (ع) به نقل از رسول خدا فرمودند: “خداوند تبارک و تعالی فرموده است:
هر کس دوستی از دوستان مرا خوار کند، در کمین جنگ با من نشسته است.

«من روى على مؤمن روایه یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الى ولایه الشیطان ، فلا یقبله الشیطان».

اگر کسى سخنى را بر ضد مومنى نقل کند و قصدش از آن ،
زشت کردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد
و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خود خارج مى کند
و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ (ولى) شیطان هم او را نمى پذیرد.

و در حدیثی دیگر امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:
المومن اعظم حرمة من الکعبه؛ حرمت مومن از حرمت کعبه بالاتر است.
به عبارتی ریختن آبروی مومن گناهش بیشتر از تخریب خانه خداست.

تاکید دین مبین اسلام بر حفظ آبروی مسلمان و عدم تهمت زنی و بدگویی از مسلمان نکته ای است
که بارها و بارها در احادیث مختلف آمده است و از اصلی ترین دلایل آن حفظ حرمت مومن،

عدم عادی سازی گناه، نیک گویی و نیک اندیشی و آسایش روانی جامعه را می توان نام برد. 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:33:00 ب.ظ ]




 

در شگفتم از….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:32:00 ب.ظ ]




 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:27:00 ب.ظ ]




 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:25:00 ب.ظ ]