بیت الزینب


تیر 1395
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  





جستجو


 



????ندبه های انتظار????

????مبدأ و منبع وزش باد از کجاست؟

✅محمّد بن فُضيل عزرمى حكايت كند:
????روزى كنار كعبه الهى در حِجر اسماعيل زير ناودان طلا، در محضر پُر فيض ‍ امام جعفر صادق عليه السلام نشسته بودم .

????️ناگاه متوّجه شديم كه دو نفر با يكديگر در رابطه اين كه باد از كجا و چگونه مى وزد نزاع مى كنند، و يكى به ديگرى مى گويد: به خدا قسم ! تو نمى دانى باد از كجا مى وزد.

????چون سر و صداى آن ها بالا گرفت ، امام جعفر صادق عليه السلام به آن كه بيشتر ادّعا مى كرد، خطاب نمود و فرمود: آيا تو خودت مى دانى كه باد از كجا و چگونه مى وزد؟

❄️اظهار داشت : خير، من نمى دانم ؛وليكن از مردم چيزهايى را در اين رابطه شنيده ام .

????حضرت فرمود: باد، زير ركن شامى،در كنار كعبه الهى زندانى است. وقتى خداوند تبارك و تعالى اراده وزش آن را نمايد، مقدارى از آن را آزاد مى سازد.

✨پس چنانچه آن باد از جنوب كعبه خارج شود، باد از سمت جنوب مى وزد.
✨ولى اگر از شمال آن خارج گردد، آن را باد شمال گويند.
✨و اگر از مشرق باشد، آن را باد صبا خوانند.
✨و امّا چنانچه از مغرب باشد، باد دبورش گويند.

???? و سپس امام عليه السلام در ادامه فرمايش خود افزود: دليل و علامت آن اين است كه هميشه در تابستان و زمستان اين ركن شامى متحرک می باشد.
*کانال ندبه های انتظار*
????????
????بحارالا نوار: ج 60، ص 8، ح 7.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1395-04-18] [ 07:43:00 ب.ظ ]




????????????
????????
???? تقدیم به پیشگاه مهدی فاطمه “روحى لک الفداء"…
یا صاحب الزمان"عج"…
من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!
طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاهم
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و از عاق پدر بسیار میترسم!
هزاران بار رفتم، ولي شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!

دمی وصلم ،دمی فصلم، دمی قبضم، دمی بستم
من از بیچارگیِ آخرِ این کار میترسم!

“"اللهّم عَجل لوليک الفرج

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:41:00 ب.ظ ]