,,همهء عناصر طبيعت ، حتى جمادات نيز داراى بهره اى از هوش و حيات و عشق اند :
جمله اجزاى جهان پيش عوام
مُرده ، و پيش خدا دانا و رام

از اين رو مولانا به آيهء ٤٤ سوره إسراء علاقه اى خاص دارد و بارها در آثار خود به آن استناد مى كند، همان آيه اى كه
مى گويد : همهء اجزاى جهان در حال نيايش هستند.

طبق آئين توحيد همهء موجودات ، آينه هايى هستند كه جمال حضرت معشوق را نشان مى دهند . بنابراين سنگ ، خاك ، آب ، گياه و حيوان ، آينه ها و آيت هاى حق اند ، و روشن بينان در اين آينه ها
وجه الله را تماشا مى كنند . مگر
نه اينست كه آيه ١١٥ سوره بقره مى گويد : به هر سمت و سويى روى كنيد ، حق تعالى در آنجا ظهور دارد . مولانا گويد :
هر كه را باشد ز سينه فتح باب
او ز هر شهرى ببيند آفتاب

ما به خود مى باليم كه آيين توحيد داريم و وارث تمدن و فرهنگى هزاران ساله ايم، اما رفتارمان با طبيعت و محيط زيست نشان مى دهد كه نه نسبتى با توحيد داريم و نه با تمدن هزاران ساله ! چون با آينه هاى حق نماى طبيعت ، مهربان نيستيم ! گويى از كودكى آموخته ايم كه به هر پرنده و چرنده و جنبنده اى كه رسيديم قربةً الى الله با سنگ و چوب و نهيب ، فرارى شان دهيم ! و نيز فرقى ميان طبيعت زيبا و زباله دانى قائل نيستيم چون هر چه زباله و آشغال داريم در بيابان ، كوهستان ، جنگل ، ساحل دريا و كوچه ها رها مى كنيم !
حال آنكه گذشتگان ما از عارف و عامى و حكيم و اديب و هنرمند با طبيعت پيوندى نزديك داشتند ، چون آنان مطالعه و سياحت در طبيعت را راهى به سوى خودشناسى و خداشناسى مى دانستند.
و همچنين با حيوانات و گياهان و جمادات مهربان بودند و آنها را به درونى ترين حريم قدسى خود راه مى دادند .

براى همين است كه فرزانگان ، چه عارف و اديب و سخنور و چه هنرمند ، ناب ترين مسائل معرفتى خود را از زبان درخت و گل و بلبل و آب و آتش و اسب و سگ و … بازگو مى كردند. چون طبيعت در نگاه آنان كارگاه خداشناسى و خودشناسى و تهذيب درون بود.
ما كِى مى خواهيم با محيط زيست و ساير جانداران آشتى كنيم ؟؟؟

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...