زندگی جاوید با مرگ پیروزمندانه

امیرالمؤمنین در جنگ صفین فرمود: «… َالْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ ‏وَ الْحَيَاةُ فِي‏ مَوْتِكُمْ‏ قَاهِرِينَ…»[1]؛ زندگی شما در مرگ پیروزمندانة شماست، همیشه زنده هستید، اما کسی که در زندگی خودش تسلیم شده، او مرده است، کسی که آرمان­ها و هدف­های خودش را نشناخته باشد، مرده است زنده نیست.

در کتاب «خزينة الجواهر» مطلبی زیبا دربارة بلال حبشی وجود دارد که خواندنی است؛ از امام سؤال کردند که فردای قیامت حورالعین به چه رنگ است؟ فرمود: رنگی که به حورالعین می­دهند از رنگ بلال گرفته شده است.[2] ببینید که این مرد چه عظمتی پیدا کرد! در بعضی از روایات دارد هنگامی که شلاق می­خورد و مدام «اَحَد، اَحَد» می­گفت، پیامبر می­شنیدند و مدام می­فرمود: «لبیک، لبیک». عرض شد: یا رسول الله! شما چرا لبیک می­گویید؟ فرمود: دیدم خداوند لبیک می­گوید من هم گفتم.

 

احترام اسلام به شرافت بانوان

در همین کتاب دربارة حکمت بانوان می­گوید که زن درس حکمت می­دهد و در درجات والای معرفت و شناخت گام بر می­دارد به گونه­ای که الگوی مناسبی برای جامعه می­شود! می­فرماید: یکی از زاهدان در کنار بغداد صومعه­ای داشت و هفتاد سال خدا را عبادت کرده بود. شبی تلاوت قرآن می­نمود، نظرش به آیة کریمة «وَ اَنکِحُوا الاَيَامی»[3] افتاد، تصمیم گرفت که به این آیه عمل کرده و ازدواج کند. با مریدان خود در میان گذاشت و گفت: دختری می­خواهم از خاندان عصمت تا به نکاح خود درآورم، و به سنّت رسول خدا عمل نمایم، که تا به حال از این مرحله غافل بوده­ام.

مریدی که در آن میان بسیار متقی و پرهیزگار بود، گفت: مرا دختری هست بالغه و عاقله و کامله، اگر اذن می­دهی او را به خدمت حاضر نمایم. زاهد اجازه داد و دختر را به عقد او درآوردند.

دختر چون داخل صومعه شد در چپ و راست نظری کرده، و در گوشة صومعه بوریائی دید، وضو ساخت و دو رکعت نماز به جای آورد و در آن خانه به تماشا مشغول شد و ناگاه دید در اتاقی دیگر فرش­ها و اثاث منزل بسیار آماده است، به نزد زاهد آمده و گفت: این خانه به خانة اهل دنیا می­ماند، من تو را از اهل توکّل و توسّل شنیده بودم، با این همه اسباب دنیا چگونه آخرت توان یافت؟

زاهد گفت: سبحان الله! من از طایفة زنان این گمان نداشتم که تا این غایت حفظ دین و ایمان کنند، پس پرسید ای دختر! به خانة شوهر که آمده­ای چه جهاز آورده­ای؟ دختر گفت: تن صابر و دل شاکر و زبان ذاکر و خاطر باهر.

زاهد از این کلمات خوشش آمد، پس پرسید: ای دختر! آیا هنری هم داری؟ جواب داد: آری! باغبانی و برزگری می­دانم. زاهد گفت: باغبانی و برزگری را آلتی و مصالحی ضروری است و با تو چیزی نیست.

دختر گفت: من تن خود را گاو می­کنم، و دل خود را زمین می­سازم، و تخم عمل و معرفت در آن می­کارم، و از چشمة دید آب می­دهم، تا حال امید به بار آید، و بعد از آن حاصل را به دامن رضا درو می­کنم، و در صحرای توکّل خرمن می­سازم، و به چوب طاعت می­کوبم، و به باد شوق بر باد می­دهم، و به کیل محبّت می­پیمایم، و در خزانة رحمت ذخیره می­کنم، و مهر خاموشی بر آن می­زنم، و به امید وعدة آن می­نشینم، تا سلطان عادل به عدل و انصاف عمل حاصل خواهد، بدهم، و من هم اجرت عمل خود را گرفته می­برم.

زاهد تا این‌ها را شنید از هوش رفت، و بعد از ساعتی چون به هوش آمد خروشی برآورد و گفت: ای دختر بعد از هفتاد سال، برزگری آموختم، باغبانی را چگونه آموختی، مرا بیاموز![4]

غرض اینکه زن خودش حکیم است و می­تواند درس حکمت بدهد. اسلام نمی­خواهد این خانمی که می­تواند درس حکمت بدهد، ملعبه و دست آویز یک سری از نااهلان قرار بگیرد و شرافت او پایمال گردد.سخن اسلام این نیست که شما باید شهوت خود را از بین ببرید،

بلکه می­گوید شما سرشت زیبا و نهانی داری که باید آنرا زنده کنی. باید مَحیا بشوی تا مُحیی کنی؛ «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد».[5] زنده کردن دیگران در گرو زنده شدن خود انسان است.

شناخت چهرة واقعی  امام علی علیه السلام

امیرالمؤمنین به خواستگاری خانمی به نام «فاتک» رفت و آن زن گفت که من باید آن بزرگوار را در وقت توجه به نماز ببینم. چون حضرت متوجه به نماز شد و رنگ مبارکش زرد شد، آن زن زوجیت آن حضرت را قبول نکرد. تا آنکه آن حضرت به غزوه­ای تشریف برده و برگشتند، در حالتی که صورت مبارکش مثل ماه شب چهارده بود.

«فاتک» از دیدن آن رنگ در صورت مبارک حضرت، خوشش آمد، کسی را خدمت آن جناب فرستاد که حضرت او را در حبالة خود درآورد.

حضرت در جوابش فرمودند: «اَلفَتی فاتَکِ یا فاتَِک»؛ یعنی‌ای فاتک! جوانمرد از تو فوت شد و از وصالش محروم شدی.[6]

علی علیه السلام را باید در دو چهره دید؛ در عبادت خاشع و «رحماء بینهم»، و در جنگ در برابر کفار «اشدّاء علی الکفار» است.

جوان امروزی نمی­داند که عزت او در چیست!؟ باید برای آن‌ها تبیین کرد. مگر استاد شهید مرتضی مطهری(ره) در دانشگاه چه می­گفت؟ چه کاری انجام می­داد که کلاس درس او دارای جذبه بود؟ برای جوان عزت را تبیین می­کرد.

 



[1] . نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص89.
[2]. فی کتاب نزهة المجالس «إنّ سواد بلال رضی الله عنه يجعله الله شاماتٍ فی وجوه حور العين يوم القيامة» و فی حديث «خيرُ السُّودان بلال و لقمان» (نزهة المجالس، ج1، ص116). خزینة الجواهر فی زینة المنابر، ج2، ص816.
[3]. سوره نور، آیه32.
[4]. خزینة الجواهر فی زینة المنابر، ج1، ص182.
[5]. بحارالانوار، ج98، ص292؛ کامل الزیارات، ص178؛ مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج2، ص775.
1. خزینة الجواهر فی زینة المنابر، ج1، ص682.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...