????

???

??

#دلنوشته 

 

چند صباحی بود كه می‌خواستم برایت نامه‌ای بنویسم، 

 

اما نمی‌شد و حالا دست به قلم برده‌ام تا حرف‌هایم را به تو بگویم ای مونس شب‌های تارم، ای مولای من! 

با خود گفته بودم نامه‌ام را كنار مزار مادرت خواهم گذاشت تا زودتر از همه نامه مرا بخوانی اما به یاد آوردم هرگز جایی برای نامه‌ام پیدا نخواهم كرد،

 

 امروز تصمیم دارم با قلم صبر بركاغذ اعتقاد حرف‌هایم را بنگارم و آن را درون پاكت خواهش بگذارم، بر رویش تمبر ایمان بزنم و آن را درون صندوق اخلاص بیندازم تا پستچی انتظار آن را به دست تو برساند. 

ای خورشید آفرینش!

 

 سال‌هاست كه سرود آمدنت را در ترنم باران و فریاد آبشاران و نمای چشمه‌ساران می‌شنویم و به امید دیدنت یأس را بر كوه‌ها سر می‌بریم.

 

 سالهاست كه از شهر ویران افكار‌مان بر قله‌های رهایی گام می‌نهیم تا لحظه‌ای نسیم بهاریت را احساس كنیم. 

ای گل سرسبد آفرینش! به ما گفته‌اند: وقتی تو بیایی عدالت بر كرسی می‌نشیند. 

 

ما منتظریم تا با آمدنت سلطه ستم واژگون شود و غافلان زمانه از خواب غفلت بیدار شوند. 

امروز می‌خواهم از خودت بپرسم؛ ای مهتاب سمان خلقت! 

 

تا سپیده دم فرج چند نافله باقی است؟ تا كی در دینه‌های عمر با دست‌های بلند «ندبه» تو را التماس كنیم؟ تا كی كوه‌سارها بی تكیه‌گاه باشند؟ تا كی همچون گل‌های فتاب‌گردان در پی فتاب باشیم؟ 

 

?✨اللهم عجل لولیک الفرج✨?

 

?✨یــــوســــف زهـــــرا (س)✨?

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...