ظهور عشق:

#کرامات 

 

شیخ ابوجعفر نیشابوری می گوید سالی با جماعتی به قصد زیارت مولایمان اباعبدالله الحسین (ع) به راه افتادیم.

در دو سه فرسنگی بارگاه امام حسین (ع) مردی از جماعت فلج شد، گویی یک تکه گوشتی است.

 

او ما را به خدای سبحان سوگند می داد که تنهایش نگذاریم و او را تا بارگاه امام حسین (ع) ببریم.

ما هم او را بر چهارپا محکم بستیم و از او مراقبت کردیم تا به بارگاه امام حسین (ع) رسیدیم.

 

در آنجا او را در پارچه نهادیم و دو نفر از ما دو طرف پارچه را گرفتیم و او را بالای قبر نگاه داشتیم.

او دعا و گریه و زاری و مناجات می کرد و خدا را به حق حسین (ع) سوگند می داد که به او عافیت عطا کند.

هنگامی که پارچه را بر روی زمین گذاشتیم، مرد برخاست و نشست، گویی که بند از پایش برداشته بودند.

 

?الدعوات،ص۲۰۵

?بحارالانوار،جلد۴۵،ص۴۰۸

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...