دنياتاجري است تا تابااومعامله داری بهای هرچیز راباتوحساب میکند 

و چیزی رایگان به تونميدهد .

وقتی بچه بودم پرنده ای درقفس داشتم ازدرقفس داشتن او که دوستش

می داشتم ناراحت بودمخیال میکردم چون دوستش دارم ازمن فرارنميکند .

درقفس را باز کردم واوپريد ورفت.

اوازادي راانتخاب کرد نه من را.از دوری اوساعت ها گریه کردم 

.روز بعد بدن نحیف اورا در خیابان پیداکردم  .اودرسرماي بیرون از خانه 

طاقت نیاورده بود و مرده بود ..

من بهای دوست داشتنش راپرداختم واوبهاي آزادی اش را…..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...