#تأمل

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط میگفت:گاهی باخودم میخواندم(ای من فدای آنکه زبانش ودلش یکی است)درعالم معنا,سلمان رابه من نشان دادندوگفتند:این شخص دل وزبانش یکی است ومیخواهیم تورافدای اوکنیم.من گفتم:حاضرنیستم فدای سلمان شوم.من فدای پیامبروامام میشوم.
فهمیدم حرف هایی که میزنیم ,همه حساب دارد وبایستی آنهارا راست بگوییم وازآنجاکه حاضربودم نوکری سلمان را بجا آورم،ازآن پس میخواندم"ای من غلام آنکه زبان و دلش یکیست".

 


☘هزارویک حکایت,به نقل از:تندیس اخلاص،ص۹۹

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...