‍، ? ? ? ? ? ? ? ✍ #دلنوشتــــــه?

 

گفت: راستی جبهه چطور بود؟؟ 

گفتم : تا منظورت چه باشد …

 

گفت: مثل حالا رقابت بود؟؟ گفتم : آری…

گفت : در چی؟؟ گفتم :در خواندن نماز شب…

گفت: حسادت بود؟؟ گفتم: آری…

گفت: در چی؟؟ گفتم: در توفیق شهادت…

 

گفت: جرزنی بود؟؟ گفتم: آری…

گفت: برا چی؟؟ گفتم: برای شرکت در عملیات …

 

گفت: بخور بخور بود؟؟ گفتم: آری …

گفت: چی میخوردید؟؟ گفتم: تیر و ترکش …

 

گفت: پنهان کاری بود ؟؟گفتم: آری …

گفت: در چی ؟؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها …

 

گفت: دعوا سر پست هم بود؟؟گفتم: آری …

گفت: چه پستی؟؟ گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین …

 

گفت: آوازم می خوندید؟؟ گفتم: آری …

گفت: چه آوازی؟؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل …

 

گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ گفتم: آری …

گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب …

 

گفت: استخر هم می رفتید؟؟ گفتم: آری …

گفت: کجا؟؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون …

 

گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری …

گفت: کجا؟؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه…

 

گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟؟ گفتم: آری …

گفت: کی براتون برمی داشت؟؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه …

 

گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟ گفتم: آری …

خندید و گفت: با چی؟؟ گفتم: هنگام بوسه برپیشونی دوستان شهیدمان

 

سکوت کرد…گفتم: بگو …بگو …

زیر لب گفت: شهدا شرمنده ام …

 

، ? ? ? ? ? ? ?

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...