خدا،، قریب است

 

قریب یعنی نزدیک و آشنا.
خدا بیگانه و دور نیست.
«در این نزدیکی است».
نزدیک است که همگان او را «تو» صدا می‌زنند و نه «شما».

نزدیک، نامِ دیگر خداست.
نامی اغلب فراموش‌شده.

نزدیکی آشنایی و انس می‌آورد.
خدا آشنا و مونس است.
از رگِ جان نزدیک‌تر است:


دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجب‌تر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم
(سعدی)

نامِ دیگرِ خدا، نزدیک است:

برای رستگار شدن لازم است «قریب»‌ باشیم.
نزدیک باشیم.
به نحوی که دیگران با ما احساس بیگانگی و غرابت نکنند.
بی‌تکلّف و نگرانی، معاشر ما شوند و سفره‌ی دل باز کنند.

از اوصاف رستگاران این است که همچون خداوند، نزدیکند و انس‌پذیر. دیگران با آنها احساس آشنایی می‌کنند. با همگان آشنا هستند.

 

اگر نامِ دیگرِ خدا نزدیک است، پس از چه روِ طالبِ قُرب و نزدیکی به خدا هستیم؟
نزدیک شدن به خدا، یعنی آگاهی و شعور به نزدیکی او.
حضور قلب به این نزدیکی و قُرب.

اگر خدا نزدیک است و ، نزدیک‌تر از جان، آن‌وقت سخنِ آندره‌ژید در مائده‌های زمینی، چه گویا و درست است:

«آرزو مکن که خدا را جز در همه جا، در جای دیگر بیابی…
خدا همان است که در پیش روی ماست. تنها خداست که نمی‌توان در انتظارش بود.
در انتظار خدا بودن، یعنی در نیافتن اینکه او را هم اکنون در وجود خود داری.»

قریب، نامِ دیگر خداست.

✍️ صدیق قطبی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...