بیت الزینب


بهمن 1395
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30            





جستجو


 



بازگشت حضرت امام خمینی رحمه الله به ایران؛ آغاز دهه مبارک فجر
32
جمعه
12 بهمن 1386
23 محرم 1429
1. Feb. 2008
خوش آمدی «روح الله»!

می آید؛ بر بام بلند آرزو و به جست وجوی شهیدانی که مسیرش را با خون خویش مطهر کردند.

خانه های قلبمان، شانه های مهربان او را می جویند تا در سایه خورشیدی اش، طعم خوش آزادی را بچشند.

اگرچه سیه مستان شب، با خنجر ظلم، سپیداران باغ را سر بریده اند، دست نوازش باغبانی چون روح خدا، نگاهی سبز را به درختان آرزوهای مان باز می گرداند.

خوش آمدی به وطن؛ پرسوختگان منتظرت، چشم انتظار دست نوازش تواند که از بام بلند دیدار، بر خاطر مجروحشان بکشی، ای روح خدا!

طلوع فجر
اینک، برخیزید ای شهیدان راه خدا؛ باغبان سبز عاطفه، برای دوباره روییدن دانه سرخ وجودتان، به دیدار آمده است. برخیزید که ذوالفقار عدالت، در دست فرزند علی است! امروز، پرچم سه رنگ وطن، با نام سبز روح الله آغاز می شود و با سپیدی صبح آزادی و سرخی خون عدالت خواهان، در می آمیزد تا بر قلّه های رفیع شرافت و صداقت سرزمینمان برافراشته شود. مبارک باد طلوع فجر، در گلزار وطن.

آن روز، پرنده آهنین، حامل فرشته ای بود که بر فرودگاه چشمان منتظرانش می نشست و جاده ها، شاخه شاخه گل در مسیرش می ریختند تا باغبان بازگشته از سفر را استقبال کنند. گل ها، اشاره ای سرخ بود برای رسیدن او به بهشت زهرا؛ آنجا که جوانان عاشق، قطعه به قطعه عشق خود را با نام و تاریخ شهادت، بر مزار پاکشان امضا کرده بودند.

… و سرانجام، روح خدا بر بلندای سخن خویش، اشتیاق دیدار را به اوج تماشا رساند. آن روز، زنگ اول مدرسه ای بود که استاد عشق با درس «اللّه اکبر»، تمام مسیر را خلاصه می کرد.

دیو چو بیرون رود
محمد کاظم بدرالدین

روزگار وحشی گری طاغوت، تاراج اندیشه های بهاری را آه می کشیدیم.

اختناق، هر لحظه اتفاقی سرخ بود.

در تنگنای شب شلیک بودیم و آرزومند کلماتی فاتحانه. تقویم ها، بیهودگی را ورق می زدند و معصومانه ترین واژه ها، زیر یوغ ستم بودند. ناگهان، کسی فصل های پرتپش پیروزی را برای ما سوغات آورد و نقشه سیاه شب را با دستان عزتمند خود ریزریز کرد. خرقه ای پرشکوفه بر اندام جغرافیای میهن پوشاند تا هزاره های دیگر این خاک، از فخر فجر به خود ببالند.

او هنگامی آمد که چشمان فرتوت سیه زادگان را مه گرفته بود و به یک باره، همه آنها شفافیت خورشید را باور کردند؛ که: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ».

مردی آمد و با فجرنامه آزادی، حلاوتی اشراقی در کام وطن ریخت و ما را به این اطمینان رساند که تا آیه های پیروز خدا هست، میهن، مانند هر صبح، دست نخورده باقی خواهد ماند.

«فجر است و سپیده، حلقه بر در زده است روز آمده، تاج لاله بر سر زده است
با آمدن امام، در کشور ما خورشید حقیقت از افق سر زده است»

بهمن خونین جاویدان
نژاد هر تکبیر، به خون و آگاهی می رسد. وطن نیز با تکبیرهای خون رنگ مردان، به حیاتی دوباره رسید. ما، از دلِ تک تکِ قصیده های قیام کرده، صدای خون را می شنویم.

در رگ های انقلاب ما، شعر ایستادگی جاری است. میان این نغمه های بهشت زهرایی، شهیدان را می شنویم که زنده ترین فریادهای روزگارانند.

از نقطه شروع مقدس خون ها پیدا بود که قاعده ما بر پیروز شدن است.

«شب رفت و سرود فجر، آهنگین است از خون شهید، فجر ما رنگین است»
(جواد محدثی)

تو آمدی و بهار شد
عباس محمدی
آمدی، تا روزهایمان رنگ سربلندی بگیرد و دست های مان بوی لبخندهای آشتی.

آمدی، تا پشت آن همه شب های طولانی، طعم روز را فراموش نکنیم و به زیارت آفتاب برویم.

آمدی، تا پیروزی، فانوس شب های بی چراغی ما باشد و لبخند، عطر خوش آزادی مان.

تو که آمدی، زمستان در برف های ناتمامش آب شد و بهار، در سینه های ما شکوفه زد.

دریای آزادی
خیابان ها راه افتاده بودند تا رود شوند و به دریای آزادی بپیوندند.

آسمان بر شانه های شهر آمده بود تا حس آسمانی بودن، در پرنده ها فراگیر شود. پرنده ها، عطر پرواز را بر دیوارهای نقش بسته به خون می نوشتند. انسان، از سایه هایش فاصله می گرفت تا آرمان شهر را بیافریند؛ در روزهایی که بهار به سرنوشت زمستانی زمین فکر می کرد.

مردی که شبمان را به روز رساند

آن روز، تمام دنیا به فرودگاه مهرآباد ختم می شد. انگار دنیا می خواست دوباره متولد شود! قدم که بر پله های آمدن گذاشتی، پرواز بر شانه های ما نشست و عطر لبخندهای ما، درختان را از پشت دیوارهای برفی صدا زد.

درختان، سر از پشت زمستان برآوردند و شکوفه ها، به بهار لبخند زدند تا زمستان، بودن خویش را فراموش کند. با هر قطره خونی، شکوفه سیبی به زندگی لبخند زد و بهار، به باغچه ها رسید.

کسی آمد تا جهان را تقسیم کند. کسی آمد، تا آینه ها را تقسیم کند و شب را به روز برساند و چراغ های امید را در دل همه شب های تنهایی روشن کند. کسی آمد که چشم هایش روشنی دل هایمان بود.

در آرزوی صبح

دنیا در هزاره بدبختی هایش رها شده بود.

تاریکی، پا از گلیم خویش فراتر نهاده بود و قلب انسان های تکیه داده به سایه گندم را استخدام می کرد. دریا در صحن آب و در غربتی محض، درد می کشید و تلاطم امواج محبت، بر دوش خاطره ها تشییع می شد.

شب، خورشید آزادی را احاطه کرده بود و آرزوی صلح، در دل های زلال مردم جاری بود.

لبخند لحظه ها
باد، به یک بار تقویم سرنوشت را به هم زد. لحظه ها در سکوت مظلومیتشان لبخند زدند و بلوغ پنجره های سبز باغ را جشن گرفتند.

دقیقه های نوجوان انقلاب، قسم یاد کردند تا روزهای خاکستری دنیا را به ابدیت بسپارند.

سوگند خوردند که روی پای غیرتشان بایستند و طاغوت و استکبار را عزادار باور پلیدشان کنند.

سوگند خوردند که داغ های کمرشکن و زخم های بی مرهم را التیام بخشند، مشق همت و اتحاد را در مسیر ماه جاری کنند و از خُم ولایت، سیراب گردند. سوگند خوردند تا باورهاشان بیمه نشده، بی گدار به آب نزنند.

سوگند خوردند تا در سایه ایمان شعله ور و رهبرشان، تکلیف تمام شمع های زمانه را روشن کنند.

با کوله باری از نفس های سپید
صبح، با کوله باری از نفس های سپید، دمید. ستاره ها، پنهان شدند و خورشید، سوار بر سریر شعر، ظهور کرد.

باران، دامن گل های نوشکفته وجود را تکان داد و سبد سعادت را به دستشان هدیه کرد.

ضریب نفس های صبح، با ضربان قلب عالم درآمیخت و فریاد زد… .

طنین زلال حقیقت

تو آمدی.

تو آمدی، تا طنین حقیقت، از برج های سر به فلک کشیده تاریخ، به گوش برسد.

تو آمدی، تا «جاء الحق و زهق الباطل»، دوباره ترجمه شود.

تو آمدی، تا هیبت کاغذی سر سپردگان طاغوت، در جهنمی از آتش، خاکستر شود.

فجر آفرین ظلمت شکن
فاطمه پهلوان علی آقا

میخک ها بر سر راهت نهاده اند و خیابان ها، حریر گل های سرخ و سفید را فرش راهت ساخته اند؛ مگرنه اینکه قدم های فرشته باید بر صحن و سرای آینه ها نهاده شود؟! بهار باغ خزان زده، شایسته این تجلیل است.

امام! تو آمدی؛ با قامتی بلند و ردایی بر دوش، تا جهالت عصر ظالمان رفاه زده را ریشه کن کنی، تا دخترکان زنده به گور شده اندیشه های پاک را از ظلم حکومت پدران مستبدشان برهانی.

آمدنت، باران را به شوق واداشت و بی کران دریا را در کویر و بیابان ها، گستراند.

آمدنت، ظلمت را شکافت و فجر را از میان افق های سرخ و خونین، بیرون کشید.

تو، خورشید ظلمت شکن فجر همیشه سرخ ایرانی.

با دم مسیحایی

تو آمدی و بهشت زهرا، در سرخی خون های به ناحق ریخته شده، دوباره تپید.

تو آمدی و با آمدنت، فرودگاه مهرآباد، آبادانی ایران را با بال های کبوترهای سپید نامه رسان، به همه جای جهان، مخابره کرد.

تو آمدی و نفس های مسیحایی ات، کالبدهای مرده را حیاتی دوباره بخشید.

بوی بهاران

مهدی خلیلیان

«ماندن

واماندن است؛

و رفتن، رسیدن…»

او آمد و این را به ما گفت و خود ـ موسی وار ـ بر شبزدگان کوه طور، برآشفت. عصایی در مشت و کوله بار دین و دانش، بر پشت.

زمین، شوق و شوری دیگر گرفت و زمان، با فغان عندلیبان، نغمه ای از سر.

انفجار تاریخ؛ زلال خون پاک خاکیان و ترنّم قصیده های حنجره های افلاکیان، در بیشه های پریشان بی باران اقلیم شب گساران!

گیوِ زمان، طلسم بسته دیوان روزگاران را شکست. از آسمان نگاهش هزار هزار ستاره در گلشن فردا نشست. رُخَش چونان هور و پیامش زلال تر از نور.

زمان رسید و دست هایی از جنس آسمان بر زخم های کهنه شهر شب، عطر مرهم نشانید. سرودِ سبز رود را به کف بادِ صبا نهاد و نوید شکفتن را در سرزمین شقایق گونِ شاهدان، سر داد.

آن مهربان آفتاب را گفت و آب و آینه را؛ و مسیحاتر از مسیح، همدوش موسی، خروش نیل را بر پیکر فرعونیان آشفت. و زَمهریرِ بهمنِ پیروز، بهاران شد؛ بوستان. عطرِ سحر، شمیم رهایی، روح خدایی، بوی خوش آشنایی و… همه را، تنها داشت.

به خشکسالی مجال ندهیم!

زمان رسید. بغض آسمان ترکید و زمین، فریاد هستی را شنید. خورشید در میهمانی ماه ترین همسایه اسفند، جامه گلگون شکوه و شعور پوشید. آفتاب تابید و از قلب هر شهید، درختی رویید.

شرممان باد، اگر چون ابرها نباریم؛

اگر بگذاریم شاخه ای ـ تنها ـ عریان بماند؛

و در پهنه خاکِ خوب خدا،

حتی یک بیابان،

ما را به خشکسالی بخواند!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-11-11] [ 10:23:00 ق.ظ ]




آيت الله سيد محمد سعيد طباطبائي حكيم (مد ظله) كه از نسل امام حسن مجتبي (عليه السلام) و از سلسله وسلاله قبيله فقيهان واز تبار اين عالمان وپرورش يافته مكتب اين فرهيختگان خدا ترس وخداجوي است . كه نگاهي گذرا به زندگي ايشان داريم.


ولادت ونسب وسلاله ايشان:

در فضاي مقدس وپاك نجف اشرف و در كنار مرقد مطهر مولاي متقيان علي (عليه السلام) ورز هشتم ماه ذي القعده سال 1354 هـ ق برابر با 1314 هـ ش در خانواده اي صميمي وسر شار از محبت واكنده از عطر مِهر ولايت از پدري بزرگوار وبا كرامت ومادري پاكدامن وبا نجابت فرزندي بدنيا امد كه شرافت اصالت او از دو كوثر جاري سيادت برخوردار بود پدرش آيت الله سيد محمد علي طباطبائي حكيم (مدظله) وما درش صبيه بزرگ مرجع جهان تشيّع مرحوم آيت الله حاج سيد محسن حكيم (قدس سره) مي باشد . اولين نواده اين مرجع بزرگ جهان تشيع وگرانمايه در اين خاندان چشم به جهان هستي گشود و در دامن اين خاندان پرآوازه وخوشنام وبا فضيلت و در ميان اين وارثان پاكي واصالت ونجابت ما لا مال از عشق به امامت رشد كرد و از محضر پدري گرامي وارجمند ومادري با تقوا وپاكدامن ـ كه وارث اخلاق ومكارم نياكان خويش بودند ـ بهره ها برد و از همان آغاز خرد سالي در پيشانيش آثار هوش وذكاوت نقش بسته بود و ادب در گفتار ومتانتي در كردارش اشكار گرديد (6).

فرازي از زندگي بزرگوار:

آيت الله آقاي سيد محمد علي حكيم مد ظله الوارف.

آيت الله آقاي سيد محمد علي حكيم (دام ظله) در سال 1329 هـ .ق. در نجف اشرف متولد شد. او دانشمندي با جلالت ومجتهدي بزرگ ، واز استادهاي بحث خارج فقه واصول، و از امامان جماعات در نجف أشرف است.

معظم له بسيار متواضع وبافتوت وبر نفس خود مسلط ، در كارهايش جدي ، مورد اعتماد طبقات مختلف مردم، عالم پرهيزكار، باصلاحيت ، اسوة تقوا است بطوري كه در صفات پسنديده ورعايت ادب زبان زد خاص وعام است و در همة شئون زندگي اش هيچگونه ظاهر سازي و مجامله ورياء ندارد.

اساتيدش :

او از حوزة درس امام حكيم اعلي الله مقامه وآيت الله ميرزا سيد حسن بجنوردي (قدس سره) وآيت الله شيخ عبد الحسين حلّى (قدس سره) بهرة فراوان برد و در دروس وبحثهاي اصول فقه آيت الله محقق شيخ محمد حسين اصفهاني نوّر الله مرقده حاضر مي شد.

پشتيباني اش از حوزة علمية نجف اشرف:

باتربيت شاگردان برجسته اي كه در حوزة درسش حاضر مي شدند علاوه بر اين كه در پيشرفت جنبة علمي آنان سعي وگوشش فراواني داشت، با اهتمام ورزي به تربيت ديني واخلاقي شان، كمك شاياني به حوزة علمية مباركه كرد.

در نظر نافذ و دقت صحيحش به اختراعات ورويدادها ودگرگوني ها وجريان هاي اجتماعي فوق العادگي داشت وبه تثبيت خط اهل بيت عصمت وطهارت (ع) اهتمام مي ورزيد و در نشر فرهنگ آنان نقش به سزائي داشت.

معظم له يكي از اركان مرجعيت مرحوم آيت الله العظمي سيد محسن حكيم? ، و يك بار در سال 135

هـ..ق. به نمايندگي از ايشان، همراه با مرحوم حجت الإسلام شيخ محمد رشتي? ، براي حل اختلاف ميان دو گروه از مردم پاكستان به آن كشور اعزام شدند.

مهارت ايشان در علوم روز:

ايشان در ميان علماي نجف به مهارت داشتن در علوم هيئت وهندسه ورياضيات مشهور است مرجع عظيم الشأن مرحوم آيت الله العظمي آقاي حكيم (قدس سره) به أو امر فرموده بودند كه مباحث فقهي ارث را بر اساس قواعد نوين رياضيات بازنويسي كنند. همچنين، ايشان جهت دقيق قبله را در حرم مطهر حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) . معين كرد.

فرزندانش:

1 ـ آقاي سيد محمد سعيد (كه بشرح حالش خواهيم پرداخت) .

2 ـ آقاي سيد محمد تقي .

3 ـ مرحوم آقاي سيد عبد الرزاق.

4 ـ مرحوم آقاي سيد محمد حسن.

5 ـ آقاي سيد محمد صالح.

تأليفات:

1 ـ رساله اي در خصوص قبله .

2 ـ رساله اي در خصوص درهم ودينار اسلامي.

3 ـ تطبيق مسائل ارث، بارياضيات نوين.

4 ـ بحثي در بارة ساعت زوال (وقت ظهر).

5 ـ تقريرات درس اصول استادش مرحوم آقاي شيخ محمد حسين اصفهاني (قدس سره) . 6 ـ تقريرات درس فقه امام حكيم اعلي الله مقامه.

7 ـ تعليقة بر كفاية الأصول.

8 ـ حاشية فرائد الاصول (رسائل).

اساتيد بزرگوار ايشان:

آيت الله حاج سيد محمد سعيد الحكيم (مدظله) چون به سن 10سالگي رسيد پدر فرزانه ايشان چون به فراست وكياست وشور شعور بالاي فرزند خويش نظر كرد . عليرغم اشتغالات علمي وتدريس سطوح عاليه وحوزه اي و پاسخگوئي به مراجعا ت مردم وبرآوردن نيازهاي آنان ، خود، عهده دار تربيت فرزند خويش گشت به درس وتدريس وتعليم تربيت او پرداخت تا آخرين مراحل سطوح عاليه حوزه اي همراه وهمدم او بود. ايشان با نبوغ سرشار وذهن فعال وشور وشوق فراوان با فرزانگي وچالاكي در مدتّي كوتاه بسرعت اين مراحل را پشت سر گذشت و هنوز جواني بيش نبود كه به حوزه درس خارج راه يافت و در حلقة خواص ومحفل ويژه انديشمندان وگفتگوهاي عالمان سخن هاي ناقدان وبحث ونظر فرهيختگان وراسته اي چون مرحوم آيت الله سيد محسن حكيم ومرحوم آيت الله حاج شيخ حسين حلي ومرحوم آيت الله خوئي جاي گرفت. انس طولاني وديرين وخاطرات شيرين ايشان با آن آموزگاران وفكر وانديشه ومحفل علم وعالمان فراتر از شاگرد واستاد بود بلكه رابطه مريد ومراد بود وهميشه همراه وهمدم آنها بود و از حضور در محضر روح پرورخرد نواز آن اربابان معرفت هرگز ملول دل ازرده نگشت وهرگز ترديد به دل راه نداد وسر از پانشناخت وجرعه از كوثر وجودشان چون تشنه كامي در تب وتابِ سيراب نمودن جان وروان خويش بود بخت واقبال با او يار شد وبه دولت همنشيني همراهي همدمي با آنها بهره هاي فراوان برد و از دامن گستران خوان فقه وفقهات جان تشنه كامش را سيراب ساخت.

مرحوم آيت الله حكيم كه شاهد فراست واستعداد بالا وفكر وانديشه والاي ايشان گرديد اميدها به او بست وگهگاه از آينده روشن وتابناك ايشان سخن ها گفت وبدان درجه از اعتماد اخلاقي ومعنوي واعتقاد علمي ايشان رسيد كه دست نوشته هاي مجموعه علمي وموسوعه فقهي عميق ودقيق ( (مستمسك العروة الوثقي)) را به ايشان سپرد تا پس از بررسي و نقد و نظر در باره مباحث آنها به تنقيح وتصحيح آنها پرداخته وآنرا به چاپ برسانند . ايشان نيز ضمن بررسي ان مباحث فقهي ونكته سنجي و دقت دقيق خود گهگاهي با استاد ومريد خود نيز به بحث عالمانه ناقدانه مباحث مستمسك مي پرداخت . و از سوئي ديگر پيوند ورابطه ايشان با استاد ومراد خويش آيت الله حلي كه نمونه اي كم نظير در زهد وتقوا وفرزانه اي توانمند ومتبحّري انديشمند در مسائل وپيچيدگيهاي علمي بود بساير طولاني بود وتا آخرين لحظه هاي عمر اين استاد بزرگوار ادامه داشت بگونه اي كه در ميان شاگردان دانش پژوهان خويش بيشتر از ايشان با افتخار وتكريم واجلال سخن مي گفت و از برجستگي هاي اخلاقي ومعنوي وعلمي ايشان هميشه ياد مي كرد.

حوزه تدريس ايشان:

معظم له از همان آغاز جواني يعني در سال 1388 هـ . ق. برابر 1346 هـ ش به تدريس بحث هاي عالي وخارج حوزه اي فقه واصول وهمچنين به تدريس تفسير واخلاق پرداختند و در محفل تدريس ايشان جمعي از چهره هاي برجتسه علمي و فكري برگرد وجود او حلقه زدند كه در حال حاضر شاگردان ايشان گرمي بخش محافل علمي وفكري شده اند ودر حوزه علميه نجف اشرف وقم روشني بخش جمعي گتشه اند از جمله آنها آيات وحجج اسلام:

1 ـ آقاي حاج شيخ حسين فرج عمران قطيفي ـ از حجاز ـ از برجسته ترين جهره هاي علمي واستاد خارج آن ديار مي باشند.

2 ـ برادر گرانمايه اش مرحوم سيد عبد الرزاق حكيم? كه از فاضل ترين شاگردان ايشان بشمار مي آيد و از اساتيد بزرگوار حوزه علميه نجف اشرف بودند كه به تدريس بحث خارج فقه پرداخت وكتابهاي استدلالي ايشان ـ از مباحث فقهي واصولي ـ حكايت از مهارت وتسلط وسيع برديدگاه فقيهان ومباني انديشه آنان دارد. كتابهائي چون زكاه فطره وبخشي از بحث نكاح وهمچنين كتاب علمي در باره علم فلك ونجوم و رابطه وپيوند آنها با احكام شرعي به دانش پژوهان حوزه علميه عرضه كرده است امّا دريغ ، پس از آنكه از زندان ـ در عراق ـ بيرون آمد . بگونه اي مبهم در سال 1413 هـ ق به ديار باقي شتافت.

3 ـ آقاي حاج شيخ باقر ايرواني يكي از مدرسين واساتيد گرانمايه بحث خارج در حوزه علميه قم مي باشند.

4 ـ آقاي سيد محمد جعفر حكيم يكي از مدرسين واساتيد برجسته بحث خارج در حوزه علميه نجف اشرف مي باشد.

5 ـ آقاي حاج شيخ علي كوراني كه يكي از فضلاي حوزه علميه قم هستند واثاري چون ( (معجم احاديث امام مهدي عجل الله تعال فرجه الشريف)) وكتاب ( (عصر ظهور)) را به حوزويان عرضه كرده اند.

6 ـ آقاي سيد عبد المنعم حكيم يكي از مدرسين بحث خارج در حوزه علميه قم وسوريه مي باشند.

7 ـ آقاي حاج شيخ هادي آل راضي كه يكي از مدرسين بحث خارج در حوزه علميه قم هستند.

8 ـ آقاي سيد عبد الامير السلمان ، از فضلاء وشخصيت هاي برجسته حجاز.

9 ـ آقاي سيد صادق حكيم فرزند برومند مرحوم آيت الله سيد يوسف حكيم? ويكي از مدرسين بحث خارج در حوزه علميه قم مي باشند.

10 ـ آقاي حاج شيخ عبد الحسين آل صادق عاملي يكي از علماي بنام استان نبطيّه ـ در جنوب لبنان ـ است.

11 ـ شهيد بزرگوار آقاي سيد عبد الوهاب فرزند ديگر مرحوم آيت الله سيد يوسف حكيم?.

12 ـ آقاي شيخ يوسف عمرو يكي از قاضيان دادگاههاي شيعه جعفري در منطقه طبيل وكسروان ـ در لبنان ـ است وكتابي بنام ( (ديباجه اي بر اصول فقه جعفري)) را به نگارش در آورده است.

13 ـ شهيد بزرگوار سيد محمد رضا فرزند بزرگوار حضرت آيت الله سيد محمد حسين حكيم? كه از استايد حوزه علميه نجف اشرف و يكي از اساتيد برجسته دانشكده فقه در نجف اشرف بودند.

14 ـ آقاي سيد حيدر حسني عاملي از فضلاي لبنان.

15 ـ شهيد گرانمايه آقاي سيد محمد حسين حكيم فرزند بزرگمرد جهان تشيّع مرحوم حضرت آيت الله العظمي حاج سيد محسن حكيم?.

16 ـ اقاي شيخ محمد خاقاني از فضلاي حوزه علمية قم.

17ـ آقاي سيد محمد باقر فرزند بزرگوار آقاي سيد محمد صادق حكيم? كه در حال حاضر يكي از مدرسين بحث خارج فقه واصول در حوزه علمية نجف اشرف مي باشند.

18 ـ فرزند گرامي ايشان آقاي سيد رياض حكيم.

19 ـ آقاي سيد محمد حسين بحر العلوم.

20 ـ آقاي شيخ نبيل رضا علوان البغدادي.

21 ـ مرحوم سيد ايمن خلخالي كه بهمراه فرزند مرحوم حضرت آيت الله العظمي خوئي? در حادثة ناگواري در راه نجف اشرف به رحمت ابدي حضرت حق پيوست.

22 ـ آقاي سيد محمد رضا بحر العلوم.

تأليفات ايشان:

معظم له از همان آغاز تحصيل در حوزه علميه نجف اشرف به نوشتن ونگارش تمام درسهاي خود پرداخت و از سوي ديگر همزمان با آن در همه مراحل سخت ودشوار ـ كه در بخش زندگينامه ايشان خواهد آمد ـ هرگز دست از نگارش برنداشت لحظه هاي عمر خود را با شور وشوق وعشق به تحصيل گذارند ، بگونه اي كه آثار بجا مانده از ايشان تاكنون مجموعه اي بيش از 40 جلد مي باشند كه از جمله آنها:

1 ـ المحكم في اصول الفقه، در اين مجموعه با بحث استدلالي . مباني انديشه اصولي خود را با ديدي ژرف وعميق وبكارگيري منطق واستدلال وبرهان در 6 جلد تمام مباحث اصول را به تحقيق پرداخته وبه حوزويان ارجمند عرضه كرده است.

2 ـ دوره فقهي ( (مصباح المنهاج)) كه شرحي بر فقه استدلالي ( (منهاج الصالحين)) بزرگ مرجع جهان تشيع مرحوم حضرت ايت الله العظمي حاج سيد محسن حكيم? مي باشد. در اين شرح بابحثي استدلالي وتحقيقي فقهي باژرف نگري در ايات وفهم تحقيق روايات به شرح وبسط همراه با بينش شناخت دقيق ونقد ونظر در همه ابعاد، استدلالي، قراني ، روائي ، رجالي، و.. پرداخته اند. وتاكنون به بيش از 13 جلد رسيده است كه برخي از اجزاء ان تاكنون به چاپ رسيده است، وكتاب ( (خمس)) از اين مجموعة را در شرائط ويژه ودشواري كه داشتند ، به نگارش در اورده اند.

3 ـ رساله عمليه خود را ـ پس از درخواستهاي مكرر ومراجعات بسياري از فضلاء ومردم براي تقليد از ايشان ـ در 3 جلد بنام ( (منهاج الصالحين)) عرضه كرده اند.

4 ـ مناسك حج وعمره.

5 ـ حاشيه اي جامع بر كتاب اصولي ( (كفايه)) مرحوم اخوند خراساني ? در 3 جلد.

6 ـ حاشيه اي جامع بر كتاب اصولي (رسائل) مرحوم شيخ انصاري ?.

7 ـ حاشيه اي جامع بر كتاب فقهي (مكاسب) مرحوم شيخ انصاري?.

8 ـ مجموعة ( (تهذيب علم الاصول)) كه در اين مجموعه به مهمترين ومحوري ترين مباحث علم اصول پرداخته . و در 3 جلد به فضلا وانديشمندان حوزه اي عرضه كرده اند.

9 ـ جزوه اي بنام ( (المرشد المغترب)) در پاسخ به نامه هاي مكرّر و در خواستهاي متعدد ، پيامي به همه مسلمانان بويژه شيعيان كه از بخت بد وتنگدستي واقبال شوم واز ستمي كه از حاكمان ستمگر بر انها رفته است از يار و ديار خويش به اجبار هجرت كرده اند و در ديار غرب مكسن وماوا گزيده اند همراه با مسائل ويژه مورد نياز انها را مطرح كرده اند وبراي انها ارسال كرده اند.

10ـ جزوه اي بنام ( (نامه اي پدرانه)) كه اين بار هم در پاسخ به نامه هاي برخي از فضلا وطلاب در خواست مكرر همراه با پاسخ هاي استفتائات گوناگون در باره مسائل ضروري ومورد نياز انها ارسال كرده اند در اين پيام گذشته از گوشزد نمودن مسائل اخلاقي واعتقادي، به شيوه هاي تبليغ معيارهاي موفقيّت ورفتار مبلغان وتكية انديشمندان در سخن گفتن به مصادر ومنابع تاريخ پرداختن به سيرة ائمة اطهار (عليهم السلام) ونقش جاودانه انها در تاريخ اسلامي وبزرگداشت خاطره هاي مصيبت بار وشهادت انها وزنده نگه داشتن مشعل فروزان مبارزه وجهاد در برابر ستم استبداد بگونه اي زيبا بانثري شيوا وكلامي عارفانه وصميميتي خاضعانه پرداخته اند.

11 ـ كتاب ( (احكام فقهي)) كه مختصري از مسائل ورساله عمليه ايشان است كه بتازگي به فارسي ترجمه وچاپ شده است .

12 ـ فقه استنساخ البشري مسائلي كه اخيرا در خصوص شبيه سازي از ژن انسان ومسائلي هم راجع به تلقيح سؤال كرده اند وبطور تفصيل ورونش جواب داده شد است .

13 ـ فقه القضاء سؤالاتيست كه از مراكز قضا سؤال نموده از ومعظم له جواب وافي واستدلالي داده اند.

14 ـ فقه الكومپيوتر مسائل تازه ايست كه راجع به كامپيوتر واينترنت سؤال شده است وبطور صريح وواضح جواب مرقوم فرموده اند.

15 ـ الفتاوي سؤالاتيست كه راجع به پيشتر ابواب فقه (نوعا مسائل مستحدثه) مي باشد استفاء شده است ومعظم له بطور شايسته ومستدل جواب داده اند.

16 ـ الاصولية والاخبارية سئواتي است كه در بارة فرق ميان اصولي واخباري واسفتاء نموده اند ومعظم له جواب قانع كننده داده اند.

17 ـ المرجعيه الدينيه راجع به مرجع ديني سئوالاتي شده است كه بطور روشن وواضح جواب داده اند.

18 ـ گفتگوهاي فقهي رسالة عمليّة ايشان را بطور رمانتيك نوشته شده كه بچند زبان ترجمه شده است از جمله عربي وفارسي واردو وكردي وآذري وانگليسي مي باشد.

19 ـ رساله توجيهية راهنماي حجاج مي باشد.

20 ـ الكافي في اصول الفقه در خصوص اصول فقه مستدل ومتيقن در سه جلد مرقوم فرموده اند.

21 ـ رسالة احكام فقهي ترجمه الاحكام الفقهية كه بفارسي برگردان شده است.

22 ـ نامه به آذريهاي مقيم آذربيجان كه به زبان آذري ترجمه شده وچاپ گرديده است.

23 ـ نامه به اهالي گلگيت پاكستان مرقوم فرموده اند.

24 ـ في رحاب العقيده راجع به مسائل امامت سئوالاتي را كه يكي از علماء اردن نموده است ومعظم له بطور واضح ومستدل جواب داده اند كه در سه جلد چاپ شده است.

امّا كتابهاي ديگر ايشان كه در آن دهليز بسر مي برند. در آن شرائط سخت ودشوار به رشته تحرير در آوردند . در فراز ونشيب زندگي و در گذرگاههاي گوناگون آن حوادث تلخ واستخوان سوز ـ كه تاريخ در آينده آنها را بازگو خواهد كرد ـ از بين رفته است.

1 ـ كتابي بنام ( (اصول عمليه) را كه بيشترين مباحثن آنرا تنها باتكيه بر حافظه واندوخته هاي خود به نگارش درآورده اند وحتي به تدريس آن هم در آن محيط نيز پرداختند ولي متاسفانه از بين رفته است.

2 ـ كتابي در باره زندگينامه وسيرة امامان معصوم (عليهم السلام) كه تنها با تكيه بر حافظه واندوخته هاي ذهني خويش ومطالعات تاريخي گذشته شان در حالي كه هيچ منبع ويا مصدري در اختيار نداشتند به رشته تحرير در آوردند ، كه اين كتاب نيز از بين رفته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:17:00 ق.ظ ]