بیت الزینب


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو


 



توازن در خانواده

تفاوت عشق و شهوت در کیفیت و هدف

عشق توأم با فداکاری، از خودگذشتگی، سوز و گداز، هوشیاری­دهنده است و عشق از آن­رو که متصل به صفات بی­منتها و کمالیه خداوند باری تعالی است، عاشق، معشوق خود را دارای تمام صفات کامل و خصلت­های مبتکرانه می­یابد. «الیه ترجعون».

ولی شهوت جنسی ضد هوشیاری و تعقل است؛ احساس خیالی را تحریک می­کند و یک معشوق خیالی او را تغذیه می­کند و او را در ورطه سستی، اتحطاط و پستی می ­کشاند؛ به همین خاطر دچار تخریب شخصیت و معیارهای حقیقی انسان می­شود.

قرآن مجید می­فرماید: « يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ»[1]

لباس تمثیل و اشاره ای به هم لباس ظاهری و هم لباس باطنی است. داستان خروج آدم و حوا از بهشت و کنده شدن لباس­شان، توجه دادن به این است که داشتن لباس تقوا در امان ماندن از هرگونه شرک و گناه و معایب نفسانی است. شهوت جنسی نیز رسوایی می­آورد، آدمی را لخت و عریان می­کند، لباس عفت را از تن او بیرون می­آورد و زشتی­های شما را به مردم نشان می­دهد. علاوه بر این شما را به انحراف بزرگی می­کشاند و از راه حق و رحمت الهی دور می­کند. صد درجه شما را از خداوند دور می­کند. خروچ لباس تقوا، خروج از بهشت سعادت و انحراف از مسیر حق است که خسارتی جبران­ناپذیری را به بار می­آورد که همان شقاوت و بدبختی دائمی است.

تفاوت زناشویی با شهوت و هوس:

زناشویی از نظر علوم طبیعی با شهوت جنسی فرقی ندارد و لیکن شهوت جنسی بدون کیفیت و هدف است، رنگ خواستی ندارد، مقصد معینی ندارد، تعریف و شناسه­ای برایش نیست، غذایش معشوق خیالی است و نیروی محرکه­اش احساسات خیالی است و موهومی است، اما زناشویی دارای کیفیت ویژه و هدف بالایی است. کیفیت آن با خواستگاری، تحقیق و تفحص، عقد و مراسم و بالاخره با دخالت جمعی صورت می­گیرد. بزرگ­ترهای خانواده در انتخاب همسر نظر می­دهند، دقت­های لازم به عمل می­آید، حتی امروزه گواهی گروه خون و عاری از بیماری­ها در کیفیت زناشویی نقش بسیار موثر دارد. این مسیر خاص ازدواج و گام به تشکیل خانواده، مستلزم یک احساس مسئولیت است که شخصیت تازه و کامل­تری به انسان می­دهد. مسئولیتی که شهوت و هوس زودگذر از آن گریزان است.

و اما از نظر هدف، قرآن، ازدواج و پیوند زناشویی را موجب مودت و رحمت و عشق پایدار و هوشیاری­دهنده و ابتکارآفرین می­داند. این سکونت و آرامش را با تعبیر زیبای «لتسکنوا» بیان می­فرماید: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً»[2] یکی از نشانه­های خداوند اینست که از جنس خود شما برای شما جفت آفریده و میان شما و آنها مهر و رأفت قرار داده است. زن و مرد اگر بر ضعف­ها و نقایص طبیعی خود واقف باشند و شکوفایی و پیشرفت مادی و معنوی خود را در تکمیل یکدیگر بدانند، ازدواج را موهبتی الهی خواهند یافت که ارضای شهوت و هوس­های زودگذر، هیچ­گاه به این آرامش نخواهد رسید.

 

عفت در خانواده

عفت از ریشه کف و خودداری کردن است. راغب اصفهانی می­گوید: «الْعِفَّةُ: حُصولُ حالَ لِلنّفسِ تَمتَنِعُ بِها عَن غَلبةِ الشَّهوة»[3] عفت پیدایش حالتی برای نفس است که جلوی غلبه شهوت را می­گیرد. بنابراین عفت عبارتست از آن قوه­ای که امیال شهوانی و تمایلات شکم را با پیروی و درس­آموزی از عقل و شرع ادب­پذیر می­کند. نیرویی که اگر رشد کند، می­تواند تحریک­ها و تمایلات درونی را به ­سوی اغراض مطلوب، راهنمایی و مؤدب نماید. در حقیقت، عفت حد نگاهداشت شهوت و خواسته­های آدمی است.

امام صادق (ع) فرمود: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْج‏»[4] خداوند به بالاتر از عفت شکم و شهوت عبارت نشد و در بیان دیگر امام باقر(ع) فرمود: «َّأَفْضَلَ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْج‏»[5]عبادتی بالاتر از عفت شکم و شهوت نیست. این روایات ما را به محتوای بسیار خواندنی و جالب توجه می­دهد؛ با عفت شکم و شهوت دروازه­ اشتهای به حرام­های خدای متعال از مآکولات و مشروبات و منکرات بسته می­شود و حتی ما را از مقدماتی که که منجر به حرام می­شود، دور می­کند. نظیر بوسیدن، لمس کردن، نگاه کردن به نامحرم. چنین کف نفس و عفتی ما را همنشین اهل بیت و عنایات شامله آن خواهد نمود.

امام رضا (ع) در ابیاتی می­فرماید:

لَبِسْتُ بِالْعِفَّةِ ثَوْبَ الْغِنَى             وَ صِرْتُ أَمْشِي شَامِخَ الرَّأْسِ‏

لَسْتُ إِلَى النَّسْنَاسِ مُسْتَأْنِساً             لَكِنَّنِي آنَسُ بِالنَّاسِ [6]

با پوشیدن لباس عفت، پیراهن بی­نیازی از دیگران را پوشیدم. به همین جهت در هنگامه شب خود را دارای چهره شامخ و بزرگی دیدم. من نه با شیطان نسناس بلکه با مردم انس می­گیرم.

امام باقر (ع) به نجم فرمود: «قَالَ لِي يَا نَجْمُ كُلُّكُمْ فِي الْجَنَّةِ مَعَنَا إِلَّا أَنَّهُ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ مِنْكُمْ أَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ قَدْ هُتِكَ وَ بَدَتْ عَوْرَتُهُ‏ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ إِنَّ ذَلِكَ لَكَائِنٌ قَالَ نَعَمْ إِنْ لَمْ يَحْفَظْ فَرْجَهُ وَ بَطْنَه‏»[7] همه شما در بهشت با ما هستید مگر اینکه بسیار زشت است مردی از شما وارد بهشت شود در حالیکه هتک حرمت کند و عورت خود را آشکار نماید.

نجم می­گوید: به امام عرض کردم آیا چنین خواهد بود؟ امام فرمود: آری اگر شهوت و شکم خود را حفظ نکند (هرگز در بهشت نخواهد بود).

در مکتب روانشناسی اسلام، نقش اساسی در توازن میان عشق و عفت بر عهده عفت قرار دارد؛ اما چرا خداوند این پدیده را در گوشه­ای از نفس ما قرار داده است؟ چرا اسلام عزیز بر روی آن تأکید بسیاری دارد؟ چرا روایات بسیاری، حاکی از نگرانی ائمه برای مردم آخر الزمان دارد، مردمی که عفت را از دست می­دهند و حیا از چشم جوانان­شان کم می شود.

منظور اسلام از حاکمیت عفت بر مناسبات جامعه، جنبه رادعیت عفت است. رادعیت عفت همان امری است که او را از عشق مجازی و قلابی بر حذر می­دارد، عاشق را جهت می­دهد و تمایلاتش را به سمت آبرومندی و خداباورانه پیش می­برد، بگونه­ای که رغبت­ها و قوای نفسانی مهار می­گردد. اگر خداوند متعال در یک طرفِ نفس، شهوت و غریزه را قرار داد، در طرف دیگر آن، حیا و عفت را نهاده است تا لجام  نفس سرکش را در دست گرفته و آن را به سمت و سویی درست هدایت کند و مؤدب به آداب انسانی الهی گرداند.

مشکل اساسی امروز جامعه خصوصا در مسئله­ی ازدواج، عشق نیست. عشق مجازی چنان در بین جوانان از دوران راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه رخته کرده است که تو گویی حتی از عشق مولانا به خدا بالاتر است. آنچه نگرانی جامعه را دامن زده است، ناپایداری کانون گرم زندگی است. چرا؟ عفت و حیای زن و مرد از میان رفته است. به راحتی با گوشی همراه به خود اجازه می­دهد با هر نامحرمی صحبت کند و در محیط دانشگاه به هر نامحرم نگاه کند، حرف زده و شوخی کند و یا تصویر نامحرم را در اینترنت و شبکه­های ماهواره­ای و اجتماعی ببیند. قرآن عشق مجازی را شکست خورده می­داند. مثال قرآنی چنین امری، شکست عشق مجازی و بی­حیایی زلیخا است که خود او معترف به آن است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْعَبِيدَ مُلُوكاً بِطَاعَتِهِ، وَ جَعَلَ الْمُلُوكَ عَبِيداً بِمَعْصِيَتِه‏» [8]ستایش خدایی را که برده را امیر قرار داد چون مطیع امر خدا بود و پادشاه را برده کرد چون نافرمانی خدا کرد. در کم ارج بودن عشق مجازی همین بس که چهره، چهره انسانی اما باطن­ش، حقیقتی حیوانی را بر خود دارد. چرا که چنان کور گشته است که شایسته درک و رسیدن به مراتب هدایت نیست. چه تعبیر زیبایی، حضرت امیر (ع) در این باره دارند: مردگان زنده. «وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَيْسَ بِهِ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِيلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاكاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْكِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَ‏ عَلَى أَهْوَائِهِ يُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ يُهَوِّنُ كَبِيرَ الْجَرَائِمِ يَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِيهَا وَقَعَ وَ يَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَيْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ لَا يَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَيَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَيَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاء»[9]

از اینجاست که ذیل مسئله ازدواج آمده است: «الْكُفْوُ أَنْ يَكُونَ عَفِيفاً وَ عِنْدَهُ‏ يَسَار»[10]شوهر هم­شأن کسی است که پاکدامن و دارای توانایی مالی باشد. کسی حقیقتا به خانواده عشق خواهد ورزید و پایبند آن خواهد بود که پرهیزگار و عفیف باشد و حکمت این­که کلمه «یسار» یعنی توانای مالی، بعد از عفیف مطرح شده است، در این است که بسیاری از حرمت­شکنی­ها و انجام کارهای حرام توسط زن و مرد بر اثر توان و مکنت مالی است. آری در نظر اهل بیت (ع) عفت رادع و مانع حرمت­شکنی­ها است. شاید خیانت به همسران به یکدیگر (چه مرد و چه زن) چند صباحی، نفس سرکش را آرام کند اما عامل انواع بیماری­های مادی، معنوی و روانی خواهد شد.

نبی مکرم اسلام (ص) فرموده­اند: «إِذَا أَتَاكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ‏ دِينَهُ‏ وَ أَمَانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِير»[11] اگر مردی که دین و اخلاقش را می­پسندید (برای خواستگاری) نزدتان آمد، دختر خود را به همسری او بدهید و اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین پدید می­آید. در جامعه­ای که حتی انسان دین­دار نتواند به طریقه مناسب ازدواج کند، چه انتظاری از سایر افراد جامعه می­توان داشت. جز این است که علاوه بر آسیب­های فردی و شخصی، فتنه­ای عظیم پدید می­آید و امنیت اجتماعی را از بین می­برد. تخریب شخصیت، دعاوی و نزاع­ها، تشکیل پرونده­های قضایی و در نتیجه زندان رفتن­ها مفاسدی است که با یک ازدواج غیر متوازن صورت گرفته است. درگیر شدن مجموعه خانواده­ها و گسترش قدرت­طلبی­ها در میان جامعه و نقل قول­ها علیه یکدیگر، غیبت­ها و افتراها و تهمت­ها، ناامنی­های اجتماعی ریشه در همین عدم توجه به عفت و پرهیزگاری است.

 



[1]- سوره اعراف، ایه 27.
[2] - سوره روم، ایه 21.
[3]  - راغب اصفهانى، حسين بن محمد، 1412ق، ماده عفف.
[4]  - قمی، عباس، 1414ق‏، ج 6، ص 302.
[5]  - قمی، عباس، 1414ق‏، ج 6، ص 303.
[6]  - مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، 1403 ق‏، ج 49، ص112.
[7] - مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، 1403 ق‏، ج 68، ص270.
[8]  - قمی، عباس، 1414ق‏، ج 3، ص 484.
[9]  - نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه 87.
[10]  - كلينى، محمد بن يعقوب، 1407 ق، ج 5 ص 347 ؛ ابن بابويه، محمد بن على‏، 1403ق‏، ص 239.
[11]  - نوری، حسين بن محمد تقى‏، 1408ق، ج 14 ص 188؛ طوسى، محمد بن الحسن، 1414 ق‏،ص 519.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-11-12] [ 01:02:00 ق.ظ ]




                   

پیامبر اکرم ص :

وقتی مردی به همسر خود نگاهکندوهمسرش به او نگاه کند ، خداوند به دیده ی رحمت به انان نگاه میکند ‌.

            نهج الفصاحه حدیث ۶۲۱

                    

 

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:54:00 ق.ظ ]




سیمای متّقین و ابرار

امیرالمؤمنین علیه­السلام می­فرماید: «… قَدْ بَرَاهُمُ‏ الْخَوْفُ‏ بَرْيَ الْقِدَاحِ يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ يَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا …»؛[1] بیم خداوند متعال آنان را به سان پیکان­های باریکی که تراشیده شده لاغر و نحیف کرده است. کسی که آنان را می­بیند، خیال می­کند که بیمارند، در حالی که بیماری ندارند و ترس از جهنم آنان را لاغر کرده است و می­گوید: اینان دیوانه شده­اند… .

مصداق این حدیث شریف مرحوم مولی محمد اشرفی است که از نیمه شب تا صبح مشغول تضرّع و زاری و مناجات با خداوند بود و آن­قدر بر سر و سینه می­زد که هنگام صبح در ضعف و نقاهت بود به گونه­ای که هر کس او را می­دید می­پنداشت که تازه از بستر بیماری برخاسته است.[2]

این انسان­های نیکوکار و بردبار مرکز تجلیِ الطاف الهی را رها نکرده و از اندیشه­های واهی تقلید ننموند، چراکه مشکل اصلیِ تکامل، اندیشة خود ماست وگرنه دین ما رشد انسان را بسیار زیبا طراحی کرده است.

امام صادق علیه­السلام می­فرماید: «لَقَد تَجَلَّى اللَّهُ لِخَلقِهِ‏ فِي‏ كَلاَمِهِ وَ لَكِنَّهُم لاَيُبصِرُونَ»؛[3] خداى متعال در كلام خويش بر آفريدگان خود تجلّى كرده است، ولى آنان نمى‏بينند. معقول و محبوب ما در کتاب الهی تجلی پیدا کرده است و با تدبر و تعمّق در کلام الهی می­توان به کمال واقعی دست یافت و این جز با شب­زنده­داری و مناجات با حضرت باری تعالی ممکن نخواهد شد.

تدبّر در قرآن برای رسیدن به مقام ابرار

رسول خدا صلی­الله­علیه­وآله به شخصی می­فرماید: «سفارش می­کنم هرگاه خواستی کاری انجام دهی به سرانجام آن بیندیش؛ اگر مایة رشد بود آن را انجام بده و اگر مایة فساد و تباهی بود آن را رها کن»،[4] همچنین آن حضرت می­فرماید: «خدای متعال دوست دارد هر یک از شما وقتی کاری می­کند آن کار را محکم و استوار سازد».[5]

حضرت رضا عليه السّلام هر سه روز يك ختم قرآن انجام مي­داد و مي­فرمود: اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم مي­توانم يك قرآن ختم كنم و ليكن هنگامى كه به آيات شريفه مي­رسم تفكر و تدبّر مي­كنم كه اين آيه در چه موضوعى فرود آمده و در چه وقتى نازل شده است و لذا قرآن را در هر سه روز يك دور قرائت مي­كنم.[6]

این حدیث به ما گوشزد می­کند که برای رسیدن به اهداف بزرگ باید زانوی ادب در پیشگاه کتاب مبین زد و در آیات آن تفکر نموده و با خالق یکتا مؤدبانه صحبت کرد تا درهای رحمت نامحدود الهی بروی ما گشوده شده و نعمت­های فراوانی که در آیات گذشته به ابرار وعده داده شده نصیب ما گردد.

حضرت علی علیه­السلام دربارة ویژگی­های قرآن می­فرماید:

«آگاه باشید! همانا این قرآن پنددهنده­ای است که نمی­فریبد و هدایت کننده­ای است که گمراه نمی­سازد و سخنگویی است که هرگز دروغ نمی­گوید. کسی با قرآن همنشین نشد مگر آنکه بر او افزود یا از او کاست، در هدایت او افزود و از کوردلی و گمراهی­اش کاست. آگاه باشید! کسی با داشتن قرآن، نیازی ندارد و بدون قرآن بی­نیاز نخواهد بود. پس درمان خود را از قرآن بخواهید و در سختی­ها از قرآن یاری بطلبید که در قرآن درمان بزرگ­ترین بیماری­ها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است…».[7]



[1] . نهج البلاغه (دشتی)، خطبة همام (193).
[2] . قصص العلماء، ص123.
[3] . الحياة (ترجمه احمد آرام)، ج‏1، ص243.
[4] . قرب الاسناد، ص32.
[5] . الجامع الصغیر، ج1، ص284.
[6] . مناقب حضرت رضا علیه­السلام، ص438.
[7] . نهج البلاغه (دشتی)، خطبه176.

      

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-11-11] [ 07:50:00 ب.ظ ]




کمال انسان در محاسبة اعمال

بلند طبعی و بریدن طمع و امید از دیگران در راه تقویت عمل، بر هر مسلمانی لازم است. با رعایت این اصلِ اساسی است که شخصیتِ عملی انسان محفوظ می­ماند و در پرتو آن می­تواند سربلند و به دور از وسوسه­های شیطان درون و برون زندگی کند. آن کسی که به دنبال بررسی و محاسبة دقیق اعمال و کردار خویش است، خود را عزیز کرده و شخصیت ایمانی خود را نیز حفظ کرده است.

مراعات این اصل در بعضی از افراد بیش از دیگران است. وقتي به مكه مشرف شدم، در كنار كعبه مردي را ديدم كه نشسته و مشغول عبادت بود، دفترچه­ای نیز به همراه داشت و می­دیدم که آن را از جیبش بيرون آورد و مرتب آن را نگاه می­کرد و می­نالید. کنجکاو شدم که چرا اين كار را مي­كند؟! لحظاتي او را زير نظر داشتم تا اینكه متوجه من شد و گفت: اگر بخواهيد می­توانید این دفترچه را ببینید! دفترچه را که نگاه کردم، دیدم که بالای هر صفحه تاريخ زده شده و پایین همان صفحه نوشته شده بود كه مثلاً «در ساعت فلان در فلان اداره کار دارم و …»، بعد هم نوشته بود که «چرا در آنجا فلان حرف را زدم؟» یا «این کارم در فلان مکان درست نبود!» و یا «در فلان جا غیبتی را مرتکب شدم و …»، تمام روزهاي خودش را در آن دفترچه محاسبه کرده بود. هنگام خداحافظی به من گفت: این دفترچة گناهانم می­باشد، من این­ها را می­شمارم، ولی می­دانم که خدای من بیش از این را می­شمارد!.

از این داستان باید درس بگیریم و هر لحظة از عمر خود را در راه رسیدن به معروف حقیقی و کمال واقعی صرف کنیم و همیشه خود را آمادة دریافت الطاف رحمانیة الهی کنیم؛ چون وقتی به ما بگویند: «لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها؛[1] هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته مگر اينكه آن را به شمار آورده است؟!»، دیگر پشیمانی سودی نداشته و اجازة برگشت هم برای جبران گذشته نخواهند داد. انسان اگر به جای عارف­نگری، معروف­نگر باشد و اگر بجای الفاظ­نگری، معناگرا باشد، اندیشه­اش زیبا شده و ترسیم اهدافِ نامحدود برایش آسان­تر و روشن­تر خواهد شد.

دقت در آثار الهی برای رسیدن به کمال

گاهي اوقات انسان با دقت در آثار خلقت الهی، به خدا كه همان كمال واقعي است مي­رسد؛ مثل آن حشره شناس آلماني كه مي­گوید: من خداشناس نبودم اما رشته­اي كه در آن تحصيل مي­كردم (حشره­شناسی) مرا به جايي رساند كه گفتم مگر می­شود این نظام بدون مدیر و مدبّر باشد؟ اين امکان ندارد! وقتي در زندگي حشرات دقت كردم، شگفتي­هاي زيادي ديدم كه مرا عميقاً در فكر فرو برد و فهميدم كه اين جهان نمي­تواند بدون خالق باشد؛ از جمله اینکه حشره­ای را دیدم که از مگس بزرگتر و از زنبور عسل کوچک­تر بود، این حشره کرم خاکی را شکار کرده و طوری نیش می­زد که نمیرد، بعد روی این کرم تخم می­گذاشت و آنجا را ترک می­کرد. تعجب کردم که چرا این حشره، کرم خاکی را نمی­کُشد!

بعد از تحقیق دریافتم که حق با این حشره است، چراکه اگر نیش جانداری به کرم خاکی بزند کرم می­میرد و متعفن می­گردد، لذا کرم تا بیرون آمدن نوزاد حشره از تخم، زنده می­ماند و وقتی نوزادش متولد شد از این کرم تغذیه می­کند. از کار حشره دریافتم که مگر می­شود جهان مدبری نداشته باشد.

بر این اساس است که قرآن کریم به ما می­فرماید: «فَانْظُرْ إِلى‏ آثارِ رَحْمَتِ اللَّه‏»؛ در آثار رحمت خداوند نظر بکنید تا در رسیدن به هدف و کمال واقعی از این آثار درس بگیرید.

توجه به آثار ائمه علیه­السلام رمز کمالِ انسانی یکی از مهم­ترین اسباب موفقیت و رسیدن به کمال، توجه زیاد به زیارات و توسّل به ائمة اطهار علیهم­السلام مخصوصاً وجود ذی­جود و مسعود واسطة غیب و شهود حضرت بقیّة الله الاعظم عجل­الله­تعالی­فرجه­الشریف است. همین توسّلات آدمی را در تحصیل کمال و کسب درجات نفس، فراوان یاری می­دهد. پس نباید از آن غافل بود.

محدث قمی رحمه­الله می­نویسد: سیّد نعمت الله جزائری چون در اوایلِ تحصیل قادر بر تهیّه چراغ برای مطالعه نبود، از نورِ مهتاب استفاده می­کرد و بر اثر کثرت مطالعه و نوشتن، چشمش ضعیف و کم نور شد. از این­رو تربت سیدالشهدا و سائر ائمه علیهم­السلام را به چشم خود می­کشید و از برکت آن تربت­ها روشنی دیده­اش افزون می­گشت.

محدث قمی اضافه می­کند: این موضوع ابداً جایِ شگفتی نیست، زیرا بعضی نقل کرده­اند که افعی وقتی کور می­شود، چشمانش را به گیاهی می­مالد و بر اثر آن، دوباره بینا می­شود. وقتی خداوند متعال در آن گیاه این خاصیت را قرار داده است، چه عجب که در تربت فرزند پیامبر صلی­الله­علیه­وآله چنین اثری وجود داشته باشد؟!

ایشان می­افزاید: این احقر نیز هرگاه به سبب زیاد نوشتن چشمم ضعفی پیدا می­کند، تبرّک می­جویم به ترابِ مراقد ائمه علیهم­السلام و گاه­گاهی به مسّ کتابتِ احادیث و اخبار، و بحمدالله چشمم در نهایتِ روشنی است و امیدوارم که إن­شاءالله در دنیا و آخرت چشمم به برکات ایشان روشن باشد.[2]

فرزندِ بزرگ محدث قمی می­گوید:

فراموش نمی­کنم زمانی که در نجف اشرف بودیم، پدرم یک روز صبح – در حدود سال 1357ق یعنی دو سال قبل از وفاتشان – از خواب برخاستند و گفتند: «امروز چشمم به شدت درد می­کند و قادر به مطالعه و نوشتن نیستم» و بسیار غمگین به نظر می­رسید. تقریباً زبانِ حالش این بود که شاید خاندان پیامبر صلی­الله­علیه­وآله مرا از خود طرد کرده باشند. آن مرحوم عادت داشت که گاهی این مطلب را با تأثّر می­گفت و می­گریست. من در آن اوقات مشغولِ تحصیل بودم. به مدرسه رفتم و ظهر که به خانه برگشتم، دیدم ایشان مشغولِ نوشتن­اند. عرض کردم: چشمتان بهتر شد؟ فرمود: «درد به کلی مرتفع گردید». سؤال کردم: چگونه معالجه فرمودید؟ پاسخ داد: «وضو گرفتم و مقابلِ قبله نشستم و کتاب کافی را به چشم کشیدم، درد چشمم برطرف شد». تا پایانِ عمر دیگر به درد چشم مبتلا نگردید.[3]

آیت الله بروجردی رحمه­الله نیز فرموده­اند:

دورانی که در بروجرد بودم، چشمانم کم نور شده بود و به شدت درد می­کرد، تا اینکه روز عاشورا هنگامی که دسته­های عزاداری در شهر به راه افتاده بود، مقداری گِل از روی سرِ یکی از بچه­های عزادار دسته – که به علامت عزاداری گِل به سر خود مالیده بود – برداشتم و به چشمان خود کشیدم. در نتیجه چشمانم دید و نور خود را بازیافت و دردش تمام شد. ایشان تا آخر عمر هیچ گاه به عینک نیازی نداشت.[4]

حضرت امام خمینی قدس­سره­الشریف نیز در تمام مدت اقامت خویش در نجف اشرف، جز در موارد استثنائی، برنامة زیارت هر شبة ایشان ترک نشد. در اغلب ایّام زیارتی، در کنار قبر امام حسین علیه­السلام بودند و دهة عاشورا هر روز زیارات عاشورایی معروف را با صد مرتبه سلام و صد مرتبه لعن می­خواندند.

علاقة امام به اهل بیت علیهم­السلام وصف ناشدنی است. امام عاشق آنها بود، عاشقی که تا صدای «یاحسین» بلند می­شد بی­اختیار اشک می­ریزد. امام با اینکه در برابر مصیبت­ها صابر بود و حتی در برابر مشکلاتی چون شهادت حاج آقا مصطفی اشک نریخت، اما به مجرد اینکه یک روضه­خوان می­گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله» قطرات اشک از دیدگانش فرو می­چکید.[5]



[1] . سوره کهف، آیه49.
[2] . القواعد الرضویه، ص695.
[3] . حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت، ص56و57.
[4] . سیمای فرزانگان (رضا مختاری)، ص164.
[5] . سیمای فرزانگان، ص150.

               

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:47:00 ب.ظ ]




 

◾️فاطمه! ای كه غم از داغ تو، سر می شكند
◾️زیر بار غم تو، كوه كمر می شكند

◾️مرغ حق بودی و رفتی سوی باغ ملكوت
◾️جبرئیل است كه از داغ تو، پر می شكند

?⚫️?ایام شهادت ام ابیها . صدیقه ی کبری
انسیه الحوراء . شفیعه ی روز جزا
حضرت فاطمه الزهرا علیهاالسلام تسلیت باد

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ب.ظ ]




 .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:06:00 ب.ظ ]




?برمشامم میرسد
بوی عزای فاطمه
?میشوم آماده ی
گریه برای فاطمه

?هاتفی از آسمان
می دهد امشب ندا
?فاطمیه آمده
ماه عـزای فاطمـه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-11-10] [ 07:03:00 ب.ظ ]