بیت الزینب
 



خدا گوید ،،
انسان را به دریای آگاهی انداختم
آنگاه که آن را خروشان کنیم شنا نجاتش نخواهد داد،،
تنها باید از تلاش بایستد،
تسلیم و بی حرکت
آنگاه شناور و جاری خواهد شد.

هر چه دست و پا زدید، کافیست
سکون را بیاموزید

سکوت کنید و منتظر معجزه باشید

معجزه حضور من در خودتان،،


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-11-23] [ 07:46:00 ب.ظ ]




بساب و بسپار

دیروز،، صاحبدلی می‌گفت در سفری بودیم و من مشغول تمیز کردن اجاق گاز بودم.
جرم‌های ضخیم و بدخیمی بسته بود. سیم را برداشتم و مشغول سابیدن شدم. نمی‌دانستم که این سابیدن‌ها کی نتیجه‌ی کامل خواهد داد.
یادِ آینه‌ی زنگاربسته‌ی دل افتادم و اینکه کاش سیمی بود متناسب دل،، تا همه‌ی جرم‌های کدر را می‌سابید.
نمی‌دانم این سابیدن‌‌ها کی دل مرا صاف می‌کنند، و اصلا صاف می‌کنند؟
با خود اندیشیدم که سابیدن‌ها کار ماست و مصفاکردن دل، کار خدا.
«دلت را خانه‌ی ما کن، مصفّا کردنش با من».
کار ما این است که دستمال تمیزی برداریم و به ظرافت و تأنی، شیشه‌ی پنجره را پاک کنیم.
دمیدن صبح را باید بسپاریم به خورشید. دل را بسابیم و نتیجه را به خدا بسپاریم. سابیدن صفحه‌ی اجاق گاز،، مرا به قاعده‌‌ای سلوکی راهیاب کرد: بساب و بسپار.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:41:00 ب.ظ ]




 

                             خدا،، قریب است

 

قریب یعنی نزدیک و آشنا.
خدا بیگانه و دور نیست.
«در این نزدیکی است».
نزدیک است که همگان او را «تو» صدا می‌زنند و نه «شما».

نزدیک، نامِ دیگر خداست.
نامی اغلب فراموش‌شده.

نزدیکی آشنایی و انس می‌آورد.
خدا آشنا و مونس است.
از رگِ جان نزدیک‌تر است:


دوست نزدیکتر از من به من است
وین عجب‌تر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم
(سعدی)

نامِ دیگرِ خدا، نزدیک است:

برای رستگار شدن لازم است «قریب»‌ باشیم.
نزدیک باشیم.
به نحوی که دیگران با ما احساس بیگانگی و غرابت نکنند.
بی‌تکلّف و نگرانی، معاشر ما شوند و سفره‌ی دل باز کنند.

از اوصاف رستگاران این است که همچون خداوند، نزدیکند و انس‌پذیر. دیگران با آنها احساس آشنایی می‌کنند. با همگان آشنا هستند.

 

اگر نامِ دیگرِ خدا نزدیک است، پس از چه روِ طالبِ قُرب و نزدیکی به خدا هستیم؟
نزدیک شدن به خدا، یعنی آگاهی و شعور به نزدیکی او.
حضور قلب به این نزدیکی و قُرب.

اگر خدا نزدیک است و ، نزدیک‌تر از جان، آن‌وقت سخنِ آندره‌ژید در مائده‌های زمینی، چه گویا و درست است:

«آرزو مکن که خدا را جز در همه جا، در جای دیگر بیابی…
خدا همان است که در پیش روی ماست. تنها خداست که نمی‌توان در انتظارش بود.
در انتظار خدا بودن، یعنی در نیافتن اینکه او را هم اکنون در وجود خود داری.»

قریب، نامِ دیگر خداست.

✍️ صدیق قطبی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:35:00 ب.ظ ]




دعايی زیبا از بابا طاهر :

خدایا دانشی ده ؛ غم نگیرم،
بده آرامشی ؛ ماتم نگیرم،
خدایا از شهامت بی نصیبم،
شهامت ده که آرامش بگیرم،
خدایا ؛ این تفاوت بر من آموز،
که در گمراهی مطلق نمیرم،

ابرها به آسمان تكيه ميكنند، درختان به زمين و انسانها به مهربانی يكديگر…
گاهی دلگرمی يک دوست چنان معجزه ميكند كه انگار خدا در زمين كنار توست.
جاودان باد سايه دوستانی كه شادی را علتند نه شريک،
و غم را شريكند نه دليل…❤️?

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:26:00 ب.ظ ]




‍ “چنین غرق شدنی”



اوج مراقبه،، غرق شدن در خداست.
در مراقبه آنچنان در خداوند غرق شو که هیچ فکر و خیالی جرأت نزدیک شدن به تو را نداشته باشد.
آرام آرام.
بی ذهن بی ذهن.
نه خواهشی، نه آرزویی و نه حتی در صدد فهم اسراری،،.
چنین غرق شدنی همان زندگی ناب است که واصلان پیوسته از آن سخن گفته اند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:56:00 ق.ظ ]




 

 

 

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

‍ ,,تمثیل رسم الف(ا)

روزی استاد خطاط مرا گفت:
بنویس “الف” به قامت سه نقطه!
خوشحال به خانه باز آمدم و با خود گفتم که مرحبا؛ از این آسان تر؟!
غافل آنکه، مشکل ترین رسم، رسم (ا) الف است.
سه نقطه بر فراز هم، هر سه نامتناهی، و یک، “یک"، که مثل هیچ یکی نیست.
چه آن نیز نامتناهی است و خود زیر بنای همه چیز. چه یکی؟! “هزار” است بر خود فرو رفته!
“سه نقطه” که نشانه ی بی حد و حصر و مستمر، و یک “یک"ی که از اعداد نیست، و اینها تواَمان “هزار” شده اند، پنهان و آشکار!
“هزار” اسم برای آن “یکی"!
پس آن “اَلْف” (هزار) شد.
که اَلْف(هزار) و اَلِف، یکی اند در این وادیِ وحدت در کثرت و بالعکس.
و چون نیک بر “الف” بنگریستم، “سه یک” در آن پدید آمد (ااا)، که هر کدام خود باز به قامت سه نقطه اند.
“الف” چون ظاهر شود، بیدرنگ سه جهان مطلق شکل گیرد در بی شکلی، هر سه بی عرض و طول، چونان سه دایره ی متحد المرکز، اما بدون محیط.
ظاهر و باطن، و برزخی شگفت که واسط است. خدایا سه نقطه و سه خط، و هر خطی باز برخوردار از سه “نقطه"ی لایتناهیِ نادیدنی، جهانهایی کشیده از ناکجا تا ناکجا، “لا تُعَدُّ و لا تُحصَی“، و اینها همه در یک الف(ا)؟!!!!
قلم افتاد، که من این نتوانم!
چگونه آن را کِشَم؟! این الف نیست، همه ی عوالم است بِلا حدود!

خاموش شدم,,چه نه قلم یارای کشیدن داشت و نه صفحه ی ذهن، یارای حمل.

پس ننوشتم تا از عظمتش نکاهم. و صبح که شد، از استاد خطاط، چندین ترکه بخوردم، با شماتت بسیار؛ که تو بنویس و بر ذهنت مُهر بزن، چه آنکه قرار است بسازد کس دیگر است.
تا الف نباشد، چیزی نباشد. نه چیزی و کلمه ای که فرود آید و باز عروج,,


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:48:00 ق.ظ ]




?كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: يَقُولُ‏ الدُّعَاءُ يَدْفَعُ الْبَلَاءَ النَّازِلَ‏ وَ مَا لَمْ يَنْزِلْ. 

 

?امام زین العابدین علیه السلام می فرمایند: دعا هر بلا را رد می کند خواه نازل شده باشد خواه نازل نشود.

?⚘دعا رفع بلاست پس از دعا غفلت نکنیم چه خوب است راس همه دعاهامون دعای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.

الكافي، ج‏2، ص469؛  منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، ج‏18، ص355.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:41:00 ق.ظ ]




?پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :?
إنَّ أوَّلَ ما خَلقَ اللّهُ القَلَمُ ، فقالَ لَهُ : اكْتُبْ ، قالَ : يا رَبِّ ، و ما ذا أكتُبُ ؟ قالَ : اكْتُبْ مَقادِيرَ كلِّ شيءٍ حتّى تَقومَ السّاعةُ

?نخستين چيزى كه خدا آفريد، قلم بود
?و به آن فرمود : بنويس .
❓گفت: پروردگارا! چه بنويسم ؟
?فرمود : مقدّرات (اندازه هاى) هر آنچه را تا روز قيامت پديد خواهد آمد ، بنويس .

?كنز العمّال : ۱۵۱۱۶

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:34:00 ق.ظ ]