بیت الزینب
 



?برمشامم میرسد
بوی عزای فاطمه
?میشوم آماده ی
گریه برای فاطمه

?هاتفی از آسمان
می دهد امشب ندا
?فاطمیه آمده
ماه عـزای فاطمـه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-11-10] [ 07:03:00 ب.ظ ]




 

«شهيدان زنده اند»

پرسش:
منظور قرآن از اين كه می فرمايد: «شهيدان زنده اند» چيست؟
پاسخ:
در مورد این موضوع ميان مفسران گفتگو است ، بدون شك ظاهر آيه اين است كه آنها داراى يكنوع حيات برزخى و روحانى هستند چرا كه جسمشان از هم متلاشى شده

و به گفته امام صادق (عليه السلام ) آن حيات با بدنى است مثالى (بدن مجرد از ماده معمولى و همگون اين بدن ) كه تفسير آن در سوره مؤ منون آيه 100 و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون خواهد آمد. بعضى از مفسران اين زندگى را به عنوان يك حيات غيبى و مخصوص به شهداء دانسته اند و گفته اند ما توضيح بيشترى درباره چگونگى اين زندگى و طرز استفاده از آن را در اختيار نداريم .
بعضى ديگر حيات را در اينجا به معنى هدايت ، و مرگ را به معنى گمراهى دانسته اند، و گفته اند معنى آيه اين است كه هر كس كشته شد نگوئيد گمراه است ، بلكه او هدايت شده است بعضى ديگر حيات جاويد شهيدان را زنده ماندن نام آنها و مكتب آنها مى دانند.
ولى با توجه به آنچه در تفسير اول گفتيم روشن مى شود كه هيچيك از اين احتمالات قابل قبول نيست ، نه لزومى دارد كه آيه را به معانى مجازى تفسير كنيم و نه مساءله حيات برزخى را مخصوص شهيدان بدانيم ، بلكه شهيدان داراى حيات روحانى و برزخى هستند با اين امتياز كه در قرب رحمت پروردگارند و متنعم به انواع نعمتهاى او مى باشند.(1)
واژه شهيد به معناي حضور و ديدن گرفته شده است، و صفت مشبّه و دلالت بر ثبوت دارد.(2) واژه شهيد در قرآن كريم به عنوان گواه و شاهد (گواهان اعمال) آمده است.
قرآن كريم دربارة شهيد و شهيدان مي فرمايد: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»(3) هرگز كساني را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپندار، بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند.»
منظور از حيات، همان حيات واقعي است و در نقطه مقابل در آيات ديگري خداوند متعال حيات كافران را پس از مرگ، هلاكت و نابودي شمرده است.(4)
بنابراين، حيات شهيدان و زنده بودن آنها سعادتمندي است كه همه مؤمنان از آن بهره مند خواهند شد.
از طرفي برخي از مردم تصور مي كردند كه كساني كه در راه خدا جهاد مي كنند و به شهادت مي رسيدند، نابود شده و از بين رفته اند، به همين جهت قرآن كريم براي زدودن چنين تصوري مي فرمايد: كساني كه در راه خدا كشته مي شوند، زنده اند، و نزد پروردگار خويش از روزي بهره مند مي شوند.(5)
در همین رابطه حدیثی از پیامبر (ص) نقل گردیده است كه بی مناسبت نیست آن را ذكر نماییم وآن این كه :
از پیامبر اكرم (ص)نقل شده است كه شهید دارای سه خصلت است :
عند اول قطرة من دمه یكفرعنه كل خط ویری مقعده فی الجنة، و یزوج من الحور العین، و یومن من الفزع الاكبر ومن عذاب القبر، ویحلی حلی الایمان
یعنی با ریختن اولین قطره خون شهید همه خطاها وگناهانش بخشیده و نادیده گرفته می شود ودیگر این كه جایگاه خود را در بهشت می بیند و از همسران بهشتی اختیارمی كند و هم چنین از فزع اكبر ( گریه و زاری ) و عذاب قبر در امان است و از لباس های بهشتی بر او می پوشانند.
این حدیث و امثال آن دال بر جاودانگی و جایگاه رفیع و حیات حقیقی شهیدان دارد.
در حدیث دیگری از پیامبر (ص) نقل شده است كه رسول اكرم (ص) در روز احد بالای سر ((مصعب بن عمیر)) ایستاد و برای او دعا كرد و سپس گفت :
انّ رسول الله یشهد انّ هولاء شهداء عند الله یوم القیام فاتوهم زوروهم وسلمو علیهم فوالذی نفسی بیده ، لا یسلم علیهم احد الی یوم القیامه ، الاّ ردّوا علیه ، یرزقون من ثار الجن ووتح .(6)
یعنی رسول خدا گواهی می دهد كه شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قیامت هستند. بیایید و ایشان را زیارت كنید ، بر اینان سلام كنید ، كه سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، هیچ كس نباشد كه بر آنها سلام كند الا اینكه جوابش را می دهند . وآنها از میوه های بهشتی وهدایای آن روزی داده می شوند .
این حدیث نیز دلالت بر زنده بودن شهدا دارد و نیز دلالت بر لزوم زیارت آنان دارد.

پرسشی:
چه كسانی شهيد ناميده می شوند؟
پاسخ:
شهادت در فرهنگ دين مقدس اسلام دو معناي متفاوت دارد.
1. معناي خاص؛ كه همان كشته شدن در معركه و ميدان جنگ در راه خدا است كه داراي احكام ويژه اي در فقه اسلامي است. مثلاً مي گويند: شهيد نياز به غسل و كفن ندارد، بلكه با همان لباس خونين دفن مي شود.
2. معناي گسترده و عام؛ كه انسان در مسير انجام دادن وظيفه الهي كشته شود و يا بميرد.
پس هر كس در حين اداي وظيفه اي به هر صورت از دنيا برود، شهيد است، چنان كه در روايات اسلامي نيز آمده كه چند گروه شهيد از دنيا مي روند:

1. كسي كه در طريق تحصيل علم از دنيا برود.

2. كسي كه در بستر از دنيا برود، ولي به حق پروردگار و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل بيت آن حضرت معرفت داشته باشد.

3. كسي كه براي دفاع از مال خويش در برابر مهاجمان ايستادگي كند و كشته شود.
بنابراين، كساني كه عقيدة حق داشته و در مسير حقيقت گام بر مي دارند و در همين راه از دنيا مي روند، براساس اشاره قرآن كريم و روايات اسلامي در زمرة شهدا قرار دارند، و اجر شهداء را مي برند. خداوند متعال مي فرمايد: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ» و آنان كه به خدا و رسولانش ايمان آورند، به حقيقت راستگويان عالمند و برايشان نزد خدا اجر شهيدان است، پاداش اعمال و نور ايمانشان را (در بهشت) مي يابند.»(7)
در روايت آمده كه شخصي به امام صادق ـ عليه السلام ـ عرض كرد: «از خداي بخواه كه شهادت را براي من روزي كند. امام ـ عليه السلام ـ فرمود: «مؤمن شهيد است» سپس آيه 19، سوره حديد را تلاوت كرد.(8)
حضرت امام باقر ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: آن كس از شما كه به مسأله ولايت آشنا باشد، و در انتظار ظهور مهدي (عج) به سر ،برد و خود را آمادة (حكومت عدل جهاني او) سازد، مانند كسي است كه با مهدي آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ با سلاحش جهاد كرده باشد.

سپس فرمود: «بلكه به خدا سوگند مانند كسي است كه همراه رسول الله با سلاحش جهاد كرده باشد.» و براي مرتبه سوم بيان داشت: «بلكه به خدا سوگند همانند كسي است كه با رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ در خيمة او شهيد شده باشد.» بعد فرمود: «دربارة شما آيه اي از قرآن نازل شده است.» راوي مي گويد: پرسيدم كدام آيه؟ فرمود: آيه 19، سوره حديد…»(9)
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «اذا جاء الموت لطالب العلم و هوي علي هذا الحال مات شهيدا؛ كسي كه در راه تحصيل علم از دنيا برود، شهيد مرده است.»(10)
امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: كسي كه براي دفاع از مال خود (در برابر مهاجمان) ايستادگي كند و كشته شود، شهيد است.»(11)
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در جايي ديگر مي فرمايد: «هر مؤمني از امت من راستگو و شهيد است…»(12)
و نيز فرمود: «من مات علي حب آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ مات شهيدا؛(13) هر كس بميرد و حب آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ در دلش باشد، شهيد است.»
بنابراين، شهادت مراتبي دارد كه والاترين درجة آن شهادت در معركة نبرد با دشمنان اسلام است.

منبع:
1. تفسير نمونه جلد 1 صفحه 518.
2. مجمع البحرين؛ ج3، ص80، ذيل واژه شهد.
3. آل عمران/ 169.
4 . ابراهيم/ 28.
5. ر.ك: طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1397ق، ج 1، ص 534، طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1379، ج 4، ص 62.
6. كشف الاسرار،ج1 ، ص417.
7 . مكارم شيرازي، ناصر، نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1367 ش، ج 23، ص 349، 350، 355
8 . الجمعه العروسي الحويزي، عبدعلي؛ نورالثقلين، قم، مطبعة العلمية، چاپ سوم، بي تا، ج 5، ص 243.
9. نورالثقلين، همان.
10. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 1، ص 186.
11 . محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، الطبعة الاولي، 1419 ق، ج 5، ص 198.
12 . بحارالانوار،‌ همان، ج 97، ص 50.
13. همان، ج 23، ص 233..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:01:00 ب.ظ ]




تکامل عملی

دیدگاه امام خمینی رحمه­ الله دربارة اصلاح نفس

به فرمودة امام خمینی رحمه ­الله­ علیه تمام مفاسد روحانى و اخلاقى و اعمالى، از حبّ به دنيا و غفلت از حق تعالى و آخرت است و حبّ به دنيا، سرمنشأ هر خطيئه است،[1] چنانچه تمام اصلاحات‏ نفسانى و اخلاقى و اعمالى، از توجه به حق و دار كرامت آن و از بي­ علاقگى به دنيا و عدم ركون و اعتماد به زخارف آن است.[2]

همچنین ایشان در جای دیگر می­فرماید: «طريق تخليص اعمال از جميع مراتب شرك و ريا و غير آن، منحصر به اصلاح نفس و ملكات آن است كه آن سرچشمة تمام اصلاحات‏ و منشأ جميع مدارج و كمالات است، چنانچه اگر انسان حبّ دنيا را به رياضات علمى و عملى از قلب خارج كند، غايت مقصد او دنيا نخواهد بود و اعمال او از شرك اعظم كه جلب انظار اهل دنيا و حصول موقعيت در نظر آنهاست، خالص شود و جلوت و خلوت و سرّ و علن او مساوى شود».[3]

ایشان دربارة سرچشمة تمام اصلاحات چنین می­فرماید:

«بدان كه خوف از حق تعالى يكى از منازلى است كه كمتر منزلى را براى عامه توان به پاية آن دانست و اين خوف علاوه بر آنكه خود يكى از كمالات معنويه است، منشأ بسيارى از فضايل نفسانيّه و يكى از مصلحات مهمة نفس است، بلكه سرچشمة تمام اصلاحات‏ و مبدأ علاج جميع امراض روحانى می­باشد. انسان مؤمن به خدا و سالك و مهاجر إلى اللّه بايد به اين منزل خيلى اهميت دهد و به چيزى كه آن را در دل زياد كند و ريشة آنرا در قلب محكم كند خيلى توجه نمايد؛ مثل تذكر عذاب و عقاب، شدت عقبات موت و بعد از موت در برزخ و قيامت، اهوال صراط و ميزان و مناقشه در حساب و عذاب­هاى گوناگون جهنم، تذكر عظمت و جلال و قهر و سلطنت حق، تذكر استدراج و مكر اللّه و سوء عاقبت و امثال آن».[4]

لزوم وحدت دینی در تکامل جامعه

انسان باید تسلیم باشد و هرجا که از هدف و راه اصلی دور شد، خدایش را باور کند و به او اطمینان کامل داشته باشد. اینکه انسان گاهی دچار وسواس می­شود و در مرحلة نظری شگفت­زده می­گردد، از اثرات گام­های شیاطین است، لذا مورد خطاب خداوند قرار می­گیرد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين»؛[5] اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد همگى در صلح و آشتى درآييد! و از گام­هاى شيطان پيروى نكنيد كه او دشمن آشكار شماست.

این آیة شریفه و آیات بعد از آن، راه تحفظ و نگهدارى وحدت دينى در جامعة انسانى را بيان مى‏كند و آن اين است كه مسلمانان داخل در «سِلم» شوند و تنها آن سخنانى كه قرآن تجويز كرده را بگويند و آن طريقة عملى را كه قرآن نشان داده پيش گيرند كه وحدت دينى از بين نمى‏رود و سعادت دو سراى انسان­ها رخت برنمى‏بندد و هلاكت به سراغ هيچ قومى نمى‏رود، مگر به خاطر خارج شدن از سلم و تصرف در آيات خدا و جابجا كردن آنها، كه در امت بنى­اسرائيل و امت­هاى گذشتة ديگر ديده شد و به زودى نظير آن هم در اين امت جريان خواهد يافت؛ ولى خداى تعالى اين امت را وعدة نصرت داده و فرموده: «أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ».[6]

 



[1] . اشاره است به حديثى از على بن الحسين علیه­السلام كه فرمود: «حبّ الدّنيا رأس كل خطيئة». (اصول كافى، ج2، ص131، «كتاب ايمان و كفر»، «باب ذم دنيا و زهد در آن»، ح11)
[2] . چهل حديث (اربعين حديث)،ص240، فصل در بيان نكتة شدت ابتلا انبياء و اوصياء و مؤمنين …، ص 239.
[3] . چهل حديث (اربعين حديث)، ص332، فصل در بيان اخلاص بعد از عمل است …، ص329.
[4] . چهل حديث (اربعين حديث)، ص481، فصل در بيان خوف از حق تعالى …، ص481.
[5] . سوره بقره، آیه208.
[6] . سوره بقره، آیه214.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:55:00 ب.ظ ]




نماز، اوج رسیدن به هدایت و کمال

براي رسيدن به معشوق، مهم­تر از آدرسی که ما را به او می­رساند، چشم بينايي است كه بتواند آن آدرس را ببيند؛ خداوند آدرس بندگي و اطاعت را كه همان رسيدن به معبود است به همه داده است و اگر ما نرسيديم نقص و اشكالي در آدرس نيست، بلكه نقص در ظلمت و گناهی است كه مانع رسيدن به خداوند مي­شود.

آن آدرس همان نمازهای یومیه است که خشوع در آن از ویژگی­های سالک واقعی بوده و حالت توجه در نماز، انسان را به خداوند پیوند داده و چنان غرق در تفکر و حضور و راز و نیاز با او می­کند که تمام ذرات وجودی انسان را متحیّر می­سازد و در همین لحظات است که اوج خودسازی و تربیت انسانی و تهذیب و تکمیل روح و نفس برای انسان پدید می­آید.

در حدیثی از رسول اکرم صلی­الله­علیه­وآله می­خوانیم که جوانی از انصار نماز را با حضرت ادا می­کرد، اما با این حال به گناهان زشتی آلوده بود. این ماجرا را به حضرت عرضه داشتند، فرمود: «إِنَّ صَلَاتَهُ تَنهَاهُ یَوماً»؛[1] سرانجام نمازش روزی او را از این اعمال پاک می­کند.

در حدیث دیگری دربارة لزوم رعایت حضور قلب در نماز می­خوانیم که پیامبر صلی­الله­علیه­وآله مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی می­کند، فرمود: «أَمَا إِنَّهُ‏ لَوْ خَشَعَ‏ قَلْبُهُ‏ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُه‏»؛[2] اگر او را در قلبش خشوع بود اعضای بدنش نیز خاشع می­شد.

امام باقر علیه­السلام فرمود: مردى وارد مسجدى شد كه رسول خدا صلی­الله­علیه­وآله حاضر بودند، نماز گزارد و سجده‏اش را چنان كه شايد انجام نداد. پيامبر صلی­الله­علیه­وآله فرمودند: «نوك بر زمين زد، آنچنان كه كلاغ نوك بر زمين مى‏زند و اگر با همين حال بميرد بر آيين ديگرى غير از آيين محمد مرده است».[3]

به همین مضمون روایتی از امام صادق علیه­السلام وارد شده است که فرموده‏اند: اميرالمؤمنين على علیه­السلام مردى را ديدند كه شتابان و بدون رعايت طمأنينه‏ نماز مى‏گزارد، از او پرسيدند: چند وقت است كه چنين نماز مى‏گزارى؟ گفت: مدتى است! فرمودند: مثل تو در پيشگاه خداوند مثل كلاغ است كه نوك به زمين مى‏زند، اگر با اين حال بميرى به آيين ابو القاسم صلی­الله­علیه­وآله نخواهى مرد. سپس اميرالمؤمنين فرمود: «همانا دزدتر دزدان كسى است كه از نماز خود مى‏دزدد».[4]

گفتار خود را در زمینة نماز با حدیث جامعی که از امام رضا علیه­السلام نقل شده پایان می­دهیم: امام در پاسخ نامه­ای که از سرّ نماز در آن سؤال شده بود چنین فرمود:

«علت تشریع نماز این است که توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است و مبارزة با شرک و بت­پرستی و قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و نهایت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضای بخشش از معاصی گذشته و نهادن پیشانی بر زمین همه روز برای تعظیم پروردگار. همچنین هدف این است که انسان همواره هشیار و متذکر باشد، گرد و غبار فراموشکاری بر دل او ننشیند، مست و مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد، طالب و علاقمند افزونی در مواهب دین و دنیا گردد. علاوه بر اینکه مداومت ذکر خداوند در شب و روز که در پرتو نماز حاصل می­گردد، سبب می­شود که انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نکند، روح سرکشی و طغیانگری بر او غلبه ننماید و همین توجه به خداوند و قیام در برابر او، انسان را از معاصی باز می­دارد و از انواع فساد جلوگیری می­کند».[5]



[1] . مجمع البیان، ذیل آیه45 سوره عنکبوت.
[2] . تفسیر صافی و تفسیر مجمع البیان ذیل آیة2 سوره مؤمنون.
[3] . همان، ص510.
[4] . روضة الواعظين (ترجمه مهدوى دامغانى)، ص511.
[5] . وسائل الشیعه، ج3، ص4.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:52:00 ب.ظ ]




تسبيح و تحميد در جهت رشد نفس

ما هر روز در نمازها این عبارت را می­خوانیم که: «سُبحَانَ رَبِّیَ العَظِیم وَ بِحَمدِه» و «سُبحَانَ رَبِّیَ الأَعلَی وَ بِحَمدِه»، اما دربارة ارتباط بین تسبیح و حمد نکتة دقیقی وجود دارد که نیاز به دقّت نظر و تمرکز بیشتری است، چرا که تشکر از خداوند بخاطر نواقص و عیوبی است که در وجود ماست؛ اما چه نیازی به حمد الهی است؟! این سؤال را با روایتی زیبا پاسخ می­دهیم:

از حضرت صادق عليه­السّلام روايت شده است كه فرمود: «قَالَ أَمِيرُالمُؤمِنين: اَلتَّسبِيحُ نِصفُ المِيزَان، وَ التَّحمِيدُ يَملَأُ المِيزَان، وَ لاَ إِلهَ إِلَّا اللَّه وَ اللَّهُ أَكبَر يَملأُ مَا بَينَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرض»؛[1] اميرالمؤمنين عليه­السّلام فرمود: سبحان‏ اللَّه‏، نصف‏ ترازو را مى‏گيرد و الحمدللَّه، آن را پر مى‏سازد و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اكبر، مابين آسمان­ها و زمين را پُر مى‏كند.

کمال ذکرِ سبحان الله این است که به دنبالش الحمدلله هم باشد، تحسین و تحمید باهم انسان را به تعالی می­کشاند. سبحان الله به این معنا است که خدایا! تو از هر عیبی خالص و پاک هستی؛ اما نسبت به ترقّی و ارزش­گذاری خودم باید بگویم الحمدلله، چراکه این ذکر ظرف ارزش­های بنده را می­رساند؛ یعنی رشد بنده در این است که محمود را بشناسد تا خودش که حامد است در محمود فانی شود.

بنابراین تضادّ بین خوبی و بدی در فرهنگ تشریع، به همین جا برمی­گردد که خداوند مي­خواهد در همين دنيا به بندگانش بفهماند كه نتيجة كارتان فوراً آشکار خواهد شد؛ اما متأسفانه چشم انسان به روی واقعیات بسته شده و متوجه نيست كه چكار مي­كند! وقتي که به آن دنيا رسيد و پرده­ها كنار رفت و تمام انسان­ها نتيجة اعمال خودشان را دیدند، تازه آنجا مي­فهمد كه عمرش را در جهنّم سپري كرده و به قدری سرگرم دنيا و گناه بوده كه توجهی به اهداف نامحدود و فلسفة خلقت خود نداشته است.

 



[1] . آيين بندگى و نيايش (ترجمه عدة الداعي)، ص440.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:51:00 ب.ظ ]




تکامل عملی

تأثیر آنیِ گناه در دنیا و حسرت در آخرت

در مرحلة تکوینی، گناهان زیاد به معنویت انسان ضربه می­زند و لذا خدای متعال می­فرماید كه فکر نکنید شما در آینده عذاب مي­شوید، بلكه در همين دنيا جواب اعمال خود را مي­بينيد!

قرآن کریم دربارة گناهکاران می­فرماید: «يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ آن»؛[1]امروز در ميان آن و آب سوزان در رفت و آمدند! یعنی در همین دنیا در عذاب است نه در آینده، همین الآن در گودال آتش مشغول سوختن است ولی خودش نمی­فهمد. كلمه «حميم» به معناى آب داغ است، و كلمه «آن» كه اصلش «انى» است به معناى داغى است كه داغيش به نهايت رسيده باشد و معنايش اين است كه: اين است آن جهنمى كه مجرمين آن را دروغ مى‏شمردند، اينك بين اين آتش و بين آبى به نهايت داغ مى‏آيند و مى‏روند.[2]

روز قيامت صحنه‏هاى عجيبى دارد كه بخشى از آن در آیة مذکور گذشت و بخش دیگری را در این قسمت خاطر نشان می­کنیم و آن، مسألة حسرت فوق­العادة ظالمان از گذشتة خويش است؛ نخست مى‏فرمايد: «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلا»؛[3] و (به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان مى‏گزد و مى‏گويد: «اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزيده بودم!

راغب در مفردات گفته است که كلمة «عض» به معناى دندان گرفتن است، هم چنان كه خداى تعالى فرموده: «عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ؛[4] سر انگشتان خود به دندان بگزيد» و نيز فرموده: «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ؛ روزى كه ستمگر دستان خود را با دندان مى‏گزد» و اين عبارت است از ندامت؛ چون عادت مردم همين است كه در هنگام ندامت چنين مى‏كنند[5] و به همين جهت در چنين مواقعى آرزو مى‏كند که اى كاش فلان كار كه در اثر فوتش به چنين روزى دچار شدم از من فوت نمى‏شد، هم چنان كه قرآن حكايت كرده كه مى‏گويند: «يا وَيْلَتى‏ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا؛[6] اى كاش فلانى را دوست خود نمى‏گرفتم.

ظاهراً مراد از «ظالم» جنس ستمگر باشد و آن عبارت است از هر كسى كه به هدايت رسول به راه راست نرود و نيز مراد از رسول هم جنس رسول است، هر چند كه از نظر مورد مراد از «ظالم» ستمگران اين امت است و مراد از «رسول» رسول خدا صلی­الله­علیه­وآله است و معناى آيه اين است كه: به ياد آر روزى را كه ستمگر آن چنان پشيمان مى‏شود كه از فرط و شدت ندامتش مى‏گويد: اى كاش راهى با رسول باز مى‏كردم و در نتيجه راه باريكى به سوى هدايت به دست مى‏آوردم.

براستى که آن روز را بايد «يوم الحسرة» گفت، چنان كه در قرآن از روز قيامت نيز به همين عنوان ياد شده است،[7] چرا كه افراد خطاكار خود را در برابر يك زندگى جاويدان در بدترين شرائط مى‏بينند، در حالى كه مى‏توانستند با چند روز صبر و شكيبايى و مبارزه با نفس و جهاد و ايثار، آن را به يك زندگى پر افتخار و سعادتبخش مبدل سازند.[8] حتى براى نيكوكاران هم روز تأسف است، تأسف از اينكه چرا بيشتر از اين نيكى نكردند؟!

انسان تا وقتي كه در دنیاست به تکامل دست نخواهد یافت، زیرا آرامش او در جهان ابدی و آخرت است و زندگي ابدي­اش در بهشت جاودان مي­باشد. دنیا و آنچه در آن است مکانی برای تبیین و تفهیم چگونه زیستن است که انسان می­تواند در پرتو آن استقلال خود را بشناسد و درک کند که نباید به اینها قانع شد و هر آنچه را که می­شنود و می­بیند را باور کرد.

 



[1] . سوره الرحمن، آیه44.
[2] . ترجمه المیزان، ج19، ص181.
[3] . سوره فرقان، آیه27.
[4] . سوره آل عمران، آیه119.
[5] . مفردات راغب، مادة «عض».
[6] . سوره فرقان، آیه28.
[7] . سوره مریم، آیه39.
[8] . تفسیر نمونه، ج15، ص71.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:48:00 ب.ظ ]




 

علائم غیر حتمی و غیر قطعی که فراوان هم هستند وممکن است دراین باره  اختلاف نظر  هم وجود داشته باشد مورد بحث مانیست .

اما علائم قطعی ظهور :

1- خروج سفیانی: پیش از ظهور مردی از نسل ابوسفیان در منطقه شام خروج می کند و با تظاهر به دینداری گروه زیادی از مسلمانان را می فریبد و به گرد خود می آورد و بخش گسترده ای از سرزمینهای اسلام را به تصرف خویش در می آورد و بر مناطق پنجگانه شام، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین (نام شهری در نزدیکی حلب) و منطقة عراق سیطره می یابد و در کوفه و نجف به قتل عام شیعیان می پردازد و برای کشتن و یافتن آنان جایزه تعیین می کند آنگاه که از ظهور امام زمان باخبر می شود با سپاهی گران به جنگ وی می رود که در منطقه بیداد (بین مکه و مدینه) با سپاه امام (ع) برخورد می کند و به امر خدا همه لشگریان وی به جز چند نفر در زمین فرو می روند و هلاک می شوند.

 2- خسف در بیداء: خسف یعنی فرو رفتن و پنهان شدن، و بیداء نام منطقه ای در مکه و مدینه است. ظاهراً لشگر سفیانی در این منطقه که به قصد جنگ با امام عصر(عج) آمده است در زمین فرو می روند.

3- خروج یمانی: سرداری از یمن قیام می کند و مردم را به حق و عدل دعوت می کند این نشانه در منابع عامه نیست ولی در مصادر شیعه روایات فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق (ع) فرمود: قیامهای سه گانه خراسانی، سفیانی، یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود و هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی دعوت حق و هدایت نمی کند و هم فرمود که یمانی از علائم حتمی است.

 4- قتل نفس زکیه: زکیه یعنی فرد پاک و بی گناه و کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد.  در آستانه ظهور مهدی (عج) در گیرودار مبارزات زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی (عج) فردی پاکباخته و مخلص از اولاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) در راه امام می کوشد و در این راه مظلومانه به قتل می رسد. روایات گاهی نفس زکیه و گاهی «سید حسنی» گفته اند امام باقر (ع) فرمود: بین ظهور مهدی (عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست.

5- صیحه آسمانی: منظور از صیحه آسمانی صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی در آسمان شنیده می شود و همه مردم آن را می شنوند در روایات تعبیر به «نداء» «فزعه» «صوت» نیز بکار رفته است که ظاهر آن نشان می دهد که هر یک از اینها نشانه جداگانه ای است که پیش از ظهور واقع می شود لکن به نظر می رسد که اینها تعبیر از یک واقعیت است و ممکن هم هست که از سه حادثه جدای از هم خبر داده باشند که اول صداهای هولناکی برآید و همه را به خود متوجه کند (صیحه) و به دنبال آن صدای مهیب و هولناکی شنیده شود که دلهای مردم را به وحشت اندازد (فزعه) و آن گاه از آسمان صدایی شنیده می شود که مردم را به سوی مهدی(عج) فرا می خواند (نداء) روایاتی که از این معنا خبر داده اند از طریق شیعه و سنی فراوان هستند. امام باقر (ع) می فرماید: ندا کننده ای از آسمان نام قائم را ندا می کند پس هر که در شرق و غرب است آن را می شنود و از وحشت این صدا خوابیده ها بیدار و ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش می ایستند رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت گیرد و ندای وی را اجابت کند زیرا صدای نخست، صدای جبرئیل روح الأمین است.  آنگاه می فرماید: این صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود در این هیچ شک نکنید و بشنوید و فرمان برید، در آخر روز شیطان فریاد می زند که «فلانی مظلوم کشته شد» تا مردم را بفریبد و به شک اندازد. و امام صادق (ع) می فرماید: در ابتدای روز گویند ه ای در آسمان ندا می دهد که آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. پس از آن در پایان روز شیطان که لعنت خدا بر او باد از روی زمین فریاد می زند که حق با عثمان و پیروان اوست پس در این هنگام باطل گرایان به شک می افتند هرگاه گوینده ای از آسمان نداء بزند که حق با اولاد محمد(ص) است در آن هنگام ظهور مهدی(عج) به سر زبانها می افتد به گونه ای که غیر از او یاد نمی کنند.

6- خروج دجال: این نشانه در کتب اهل سنت از علائم برپایی قیامت شناخته شده است  ولی در منابع روایی شیعه از نشانه های ظهور است. و اشکال ندارد که هم علامت ظهور و هم علامت معاد باشد. چون خود ظهور امام عصر (عج) هم از علائم آخرالزمان می باشد.

دجال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (عج) خروج می کند و غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می فریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه ”لد“ در منطقه شام به هلاکت می رسد. در مورد دجال نظریه های متعددی طرح شده است مثلا گروهی آن را فردی نامیده اند و دسته ای آن را جریانی می دانند و نه شخص معین که مطرح کردن این امور مجال دیگری را می طلبد.

کمال الدین، ص 651. و بحار الأنوار، ج 52، ص 215؛ و کنز العمال، ج 14، ص 272؛ تاریخ غیبت کبری، ص 518 الی 520.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:29:00 ب.ظ ]




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:13:00 ب.ظ ]




 

 

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: 

حق فرزند بر پدر این است که مادر اورا گرامی بدارد.

کافی ج۶ ص ۴۸

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:02:00 ب.ظ ]




?حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :?
لَا وَلِیمَةَ إِلَّا فِی خَمْسٍ فِی عُرْسٍ أَوْ خُرْسٍ أَوْ عِذَارٍ أَوْ وِکَارٍ أَوْ رِکَاز

?سور و ولیمه فقط در پنج مورد است:
?عروسی
?یا تولد اولاد
?یا ختنه کردن نوزاد
?یا خریدن خانه
?یا بازگشت از سفر مکه.

?من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 402 – خصال ص 313

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:46:00 ب.ظ ]




پیامبر اکرم ص: 

دزد ترین مردم کسی است که از نماز خودمی دزد ، نماز چنین کسی مانند جامه ای کهنه مچاله میگردد وبه چهره ی او زده میشود. 

          میزان الحکمه ج ۶ص ۳۲۴

 

 

 

.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:08:00 ب.ظ ]